مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۸۳۵

۱

گل خندان که نخندد چه کند

علم از مشک نبندد چه کند

۲

نار خندان که دهان بگشادست

چونک در پوست نگنجد چه کند

۳

مه تابان به جز از خوبی و ناز

چه نماید چه پسندد چه کند

۴

آفتاب ار ندهد تابش و نور

پس بدین نادره گنبد چه کند

۵

سایه چون طلعت خورشید بدید

نکند سجده نخنبد چه کند

۶

عاشق از بوی خوش پیرهنت

پیرهن را ندراند چه کند

۷

تن مرده که بر او برگذری

نشود زنده نجنبد چه کند

۸

دلم از چنگ غمت گشت چو چنگ

نخروشد نترنگد چه کند

۹

شیر حق شاه صلاح الدینست

نکند صید و نغرد چه کند

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 520
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 329
عندلیب :

نظرات

user_image
شهلا
۱۳۹۵/۰۵/۰۴ - ۲۳:۱۸:۳۹
چه حاشیه ای می توان براین ابیات نغزنوشت، جزآنکه گل شویم، انار شویم و درپوست نگنجیم، ازعشق جامه بدرانیم و نعره برآوریم وبترنگیم؟
user_image
شاهرخ موسوی
۱۳۹۸/۰۲/۱۲ - ۱۴:۱۳:۵۷
در بیت 8 صحیح این استدلم از دست غمت گشت چو چنگ .......
user_image
احسان
۱۳۹۸/۰۳/۱۰ - ۱۰:۰۹:۲۳
شعر بسیار زیبا و روح انگیز است.با آنکه دلم نمی آید اما لازم به ذکر است که این شعر یکی از پرایرادترین اشعار مولانا در خصوص قافیه است. حرف روی بارها و بارها در آن لحاظ نشده و بنابراین قافیه ندارد.نخنددنبنددنگنجدپسنددگنبدنخنبدندراندنجنبدنترنگدنغردمللاحظه میکنید در مصرعهای 1، 2 و 4 حرف روی "دال" است. 5$ 6 و 8 "ب" است مابقی هم که کلاً متفرقه هستند.اما کماکان از خواندان آن لذت می برم ...
user_image
محسن ، ۲
۱۳۹۸/۰۳/۱۰ - ۱۲:۴۱:۵۶
آحسان جان قافیه دارد و شاید مطابق سلیقه ی شما نیستقافیه ی این غزل { اَد } است و تمام ابیات به { َد } ختم می شود
user_image
..
۱۳۹۸/۰۳/۱۲ - ۰۶:۴۶:۱۰
درود محسن جاناحسان عزیز درست گفته‌اند؛ حرف د که مورد نظر شماست ضمیر است و نمی‌تواند به تنهایی حرف قافیه محسوب شود.به هر حال مولوی با همین نظم و ترتیب هم زیبایی و شگفتی خاص خود را خلق نموده‌است..
user_image
همایون
۱۳۹۹/۰۸/۱۰ - ۱۸:۳۵:۲۶
قضاوت در باره این غزل از نظر صنعت ادبی و ریزه کاری های علم بدیع بسیار دشوار استچون غزل دارای ردیف است و ردیف آن مکمل معنایی کلمه حاوی قافیه هر بیت که یک فعل است، زیبایی ویژه ای خلق کرده و ایراد حرف 'روی' و حرف ضمیر را در خود محو کرده است بخصوص در بیت چهارم که به آفتاب مربوط است حتی فعل قافیه را در بیت اول جای داده استعلم بدیع قوانینی است برای شیوایی و رسایی کلام نه آنکه شریعت خشکی تنها برای پیروی کردن، غزل نه تنها از شکل و نظم بسیار زیبایی برخوردار است بلکه دارای مضمونی عالی است که از حقیقت هستی سرچشمه میگیرد هستی کل از طریق اجزاء خود آشکار میشود و به هر عضوی نقش ویژه ای می بخشد و آن جز ناگزیر تنها همان نقش را می پذیرد و به زیبایی تمام آن را ایفا میکند که در کلمه قافیه هر بیت آمده است مهم نقشی است که انسان دارددر فرهنگ اصیل و کهن ایران، انسان شاه است و نقشی که هستی به او میدهد شاهی است اما این شاهی باید آشکار و کارامد گردد این غزل تمامی ویژگی های شاهی انسان را بر می شمارد که احسان عزیز پشت سر هم آورده و شهلای عزیز هم در آغاز اشاره کرده است شیر و خورشید مهم ترین این ویژگی ها هستند و در آیین مهر نیز جایگاه پر ارزشی دارندجلال دین برای گل و ماه هم جایگاه ویژه ای قائل استعشق و سماع هم که در عرفان ایران نقش مرکزی را دارد
user_image
مهدی جمشیدیان
۱۳۹۹/۰۹/۱۵ - ۰۴:۰۳:۴۹
سلام. دوستان تقریباً همه نکات رو در خصوص این غزل نغز مولانا گفتند. دلم از دست غمت گشت چو چنگ.نکته مهمی که اشاره نشده مفاهیم عمیق و صعب فلسفی این غزل مولاناست. هر یک از دوستان که مفهوم فلسفی‌ این غزل رو در شعر دبگری به ما نشان دهند نزد بنده جایزه خواهند داشت
user_image
هادی رنجبران
۱۴۰۰/۱۰/۰۲ - ۰۴:۴۴:۱۷
+ در این غزل، نه گل خندان مورد نظر است نه نار دهان گشاده و نه آفتاب تابان، نه سایه و نه دیگر مسایل که در بافت کلّی شعر آمده، بلکه تمام غزل تمثیلی است از تجلیّات نور حقیقت در جهان بیرون و درون.