
مولانا
غزل شمارهٔ ۸۴۵
۱
مرغی که ناگهانی در دام ما درآمد
بشکست دامها را بر لامکان برآمد
۲
از باده گزافی شد صاف صاف صافی
وز درد هر دو عالم جوشید و بر سر آمد
۳
جان را چو شست از گل معراج برشد آن دل
آن جا چو کرد منزل آن جاش خوشتر آمد
۴
در عالم طراوت او یافت بس حلاوت
وز وصف لاله رویان رویش مزعفر آمد
۵
زان ماه هر که ماند وین نقش را نخواند
در نقش دین بماند والله که کافر آمد
۶
ز اوصاف خود گذشتم وز خود برهنه گشتم
زیرا برهنگان را خورشید زیور آمد
۷
الله اکبر تو خوش نیست با سر تو
این سر چو گشت قربان الله اکبر آمد
۸
هر جان باملالت دورست از این جلالت
چون عشق با ملولی کشتی و لنگر آمد
۹
ای شمس حق تبریز دل پیش آفتابت
در کم زنی مطلق از ذره کمتر آمد
تصاویر و صوت


نظرات
امین کیخا
امین کیخا
امین کیخا
برگ بی برگی
nabavar
nabavar
برگ بی برگی
برگ بی برگی
nabavar
برگ بی برگی
پاسخ برای پرسشهای خود و بهره بردن از این دریای معنوی ، همین طور که سایرین . چرا که همه از یک جنس هستبم لیکن اگر ذره ای پیشرفت کرده بودم اینگونه موجب رنجش شما نمی شدم و به همین دلیل از شما و حضرت مولانا تقاضای بخشش دارم .اما در مورد فرموده آخر شما هیچ گونه قضاوتی ندارم و با شما جدل نمیکنم زیرا از نظر حضرت مولانا یکی دیگر از من های ذهنی (باور من و اعتقاد من) میباشد که باید قربانی شود . البته که هر انسانی باور و اعتقاد شخصی اش با ارزش و قابل محافظت میباشد لیکن عدم پافشاری و ارائه عدله بمنظور باوراندن به دیگران قربانی کردن آین من ذهنی میباشد همینطور که ( علم من ) هم از من های ذهنی هست که باید به مسلخ برده شود .موفق و پیروز باشید
حمید رضا۴
حمید رضا۴
گمنام-۱
nabavar
برگ بی برگی
برگ بی برگی
حمید رضا۴
برگ بی برگی
برگ بی برگی
پاسخ مولانا به قشریونی که چنین درک سطحی از مذهب دارند در همین ابیات به روشنی داده شده و در طول تاریخ هم کم نبوده اند عالمان سطحی نگر و معتقدان به پوسته باور ها در تمامی ادیان که فجایع غیر قابل تصوری را رقم زدند از ابن ملجم ها با پیشانی های پینه بسته از زیادی سجده و عبادت، تا فتوای راهبی بودایی مبنی بر واجب القتل بودن مسلمانان روهینگیا در قرن بیست ویکم، و البته دو جنگ بزرگ جهانی در مهد تمدن قرن بیستمی توسط باورها و من های ذهنی و متوهم که البته در قرن بیست ویکم همچنان با توسعه سلاح های مخوف هسته ای تهدیدی بمراتب خوفناک تر برای بشریت رقم زده اند . و این عقل که شما فرمودید از دیدگاه مولانا عقل من ذهنی و متوهم میباشد که با وجود تجارب بسیار به هیچ وجه قادر به درس گرفتن از تاریخ نمی باشد عقل من ذهنی و متوهم که نژاد من را برتر، سرزمین من را زیباتر، مذهب و باور من را بهتر، علم و اندیشه من را قویتر از سایرین میداند و به همین دلیل مولانا معتقده باید این من ها ی متوهم را بدور ریخت و همه ما باید این تعصبات کور را که برخی به غلط باور میدانند قربانی کنیم تا بشر یت به سعادت و شادی و آرامش واقعی برسد و این تنها با پیروی از عقل اصلی که از جنس زندگی و هشیاری است امکان پذیره .و اما دوست عزیز سخن گفتن بیش از این در باره مولانا و جهان بینی او از عهده عقل ناقص این حقیر بر نمیاد و برای بهره بردن از این دریای معنوی شما را به آثار بزرگانی چون استاد کریم زمانی ارجاع میدهم چرا که حضرتش فرموده
برگ بی برگی
حمید رضا۴
تنها خراسانی
تنها خراسانی
تنها خراسانی
تنها خراسانی