مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۸۵۱

۱

ای آنک پیش حسنت حوری قدم دو آید

در خانه خیالت شاید که غم درآید

۲

ای آنک هر وجودی ز آغاز از تو خیزد

شاید که با وجودت در ما عدم درآید

۳

ای غم تو جمع می‌شو کاینک سپاه شادی

تا کیقباد شادان با صد علم درآید

۴

ای دل مباش غمگین کاینک ز شاه شیرین

آن چنگ پرنوای خالی شکم درآید

۵

آن ساقی الهی آید ز بزم شاهی

وان مطرب معانی اکنون به دم درآید

۶

ای غم چه خیره رویی آخر مرا نگویی

اندر درم درافتی چون او درم درآید

۷

آخر شوم مسلم از آتش تو ای غم

زان کس که جان فزایی او را سلم درآید

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 529
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 335
عندلیب :

نظرات

user_image
محمود اسکندری
۱۴۰۰/۰۸/۱۸ - ۱۸:۱۴:۰۶
سرمست اگر درآیی عالم به هم برآید خاک وجود ما را گرد از عدم برآید   از جناب سعدی