مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۸۵۲

۱

جز لطف و جز حلاوت خود از شکر چه آید

جز نور بخش کردن خود از قمر چه آید

۲

جز رنگ‌های دلکش از گلستان چه خیزد

جز برگ و جز شکوفه از شاخ تر چه آید

۳

جز طالع مبارک از مشتری چه یابی

جز نقدهای روشن از کان زر چه آید

۴

آن آفتاب تابان مر لعل را چه بخشد

وز آب زندگانی اندر جگر چه آید

۵

از دیدن جمالی کو حسن آفریند

بالله یکی نظر کن کاندر نظر چه آید

۶

ماییم و شور مستی مستی و بت پرستی

زین سان که ما شدستیم از ما دگر چه آید

۷

مستی و مستتر شو بی‌زیر و بی‌زبر شو

بی خویش و بی‌خبر شو خود از خبر چه آید

۸

چیزی ز ماست باقی مردانه باش ساقی

درده می رواقی زین مختصر چه آید

۹

چون گل رویم بیرون با جامه‌های گلگون

مجنون شویم مجنون از خواب و خور چه آید

۱۰

ای شه صلاح دین تو بیرون مشو ز صورت

بنما فرشتگان را تو کز بشر چه آید

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 529
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 335
محسن لیله‌کوهی :
عندلیب :

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۷/۲۴ - ۰۷:۱۹:۲۱
شوربختم که بانو الهام مظفری از ما گویا رنجیدند خواستم نبود که چنین شود باشد که روی کنند به نگاردن دوباره که چشم براه نوشتن همه دوستانیم
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۷/۲۴ - ۰۷:۲۱:۳۵
راوق همان باده راوک است که فارسی است
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۷/۲۴ - ۰۷:۲۲:۴۰
رواقی گونه ای نگاه فیلسوفانه نیز هست
user_image
هادی رنجبران
۱۴۰۰/۱۰/۰۲ - ۱۱:۳۶:۴۴
+ در این غزل، گوینده در کارکرد نفی به جای اینکه برای بیان منظور خویش جملة اخباری منفی به کار ببرد، از جملة پرسشی در معنی نفی استفاده کرده است. در
پاسخ برخی از این جملات می¬توان گفت: «هیچ» یا «نیست». کارکرد ثانوی نفی را می¬توان با جنبة عرفانی غزل¬های مولانا مرتبط دانست. به نظر می¬رسد این مسأله تحت تاثیر فنا و نیستی است که بر اندیشة او سایه افکنده است و در زبان او نیز به این شکل نمود یافته است.