مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۸۵۳

۱

مر بحر را ز ماهی دایم گزیر باشد

زیرا به پیش دریا ماهی حقیر باشد

۲

مانند بحر قلزم ماهی نیابی ای جان

در بحر قلزم حق ماهی کثیر باشد

۳

بحرست همچو دایه ماهی چو شیرخواره

پیوسته طفل مسکین گریان شیر باشد

۴

با این همه فراغت گر بحر را به ماهی

میلی بود به رحمت فضل کبیر باشد

۵

وان ماهیی که داند کان بحر طالب اوست

پایش ز روی نخوت فوق اثیر باشد

۶

آن ماهیی که دریا کار کسی نسازد

الا که رای ماهی آن را مشیر باشد

۷

گویی ز بس عنایت آن ماهیست سلطان

وان بحر بی‌نهایت او را وزیر باشد

۸

گر هیچ کس ز جرات ماهیش خواند او را

هر قطره‌ای به قهرش مانند تیر باشد

۹

تا چند رمز گویی رمزت تحیر آرد

روشنترک بیان کن تا دل بصیر باشد

۱۰

مخدوم شمس دینست هم سید و خداوند

کز وی زمین تبریز مشک و عبیر باشد

۱۱

گر خارهای عالم الطاف او ببینند

در نرمی و لطافت همچون حریر باشد

۱۲

جانم مباد هرگز گر جانم از شرابش

وز مستی جمالش از خود خبیر باشد

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 530
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 335
عندلیب :

نظرات

user_image
غزاله
۱۴۰۲/۰۲/۳۰ - ۱۶:۰۷:۳۶
خیلی دوست دارم معنی و تفسیر صحیح غزل و بدونم
user_image
رضا از کرمان
۱۴۰۲/۰۳/۰۱ - ۱۶:۳۴:۲۴
    سلام  غزاله خانم    بی شک دست روی یکی از غزلیات سخت جناب مولانا گذاشتید تا آنجا که در بیت ۹  خود معترف گشته ومیگوید در رمز سخن گفتن باعث تحیر میگردد  پس جای تعجب نیست اگر بنده وشما در تاویل ومعنای غزل حیران و واله بگردیم اما یقین کنید جوینده یابنده است در تحقیق برای
پاسخ گویی به سوال جنابعالی به مقاله ای با عنوان  (بررسی بینامتنی تصویر دریا، موج،کشتی،ماهی وآب در غزلیات شمس) منتشر شده در دوره چهار شماره سه نشریه پژوهش‌های ادب عرفانی  با لینک به آدرس ذیل حاشیه  ،برخوردم که جهت روشن شدن مطلب مطالعه مقاله را حضورتان توصیه میکنم شاد و مانا باشی پیوند به وبگاه بیرونی