مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۸۶۰

۱

ای دل اگر کم آیی کارت کمال گیرد

مرغت شکار گردد صید حلال گیرد

۲

مه می‌دود چو آیی در ظل آفتابی

بدری شود اگر چه شکل هلال گیرد

۳

در دل مقام سازد همچون خیال آن کس

کاندر ره حقیقت ترک خیال گیرد

۴

کو آن خلیل گویا وجهت وجه حقا

وان جان گوشمالی کو پای مال گیرد

۵

این گنده پیر دنیا چشمک زند ولیکن

مر چشم روشنان را از وی ملال گیرد

۶

گر در برم کشد او از ساحری و شیوه

اندر برش دل من کی پر و بال گیرد

۷

گلگونه کرده است او تا روی چون گلم را

بویش تباه گردد رنگش زوال گیرد

۸

رخ بر رخش منه تو تا رویت از شهنشه

مانند آفتابی نور جلال گیرد

۹

چه جای آفتابی کز پرتو جمالش

صد آفتاب و مه را بر چرخ حال گیرد

۱۰

شویان اولینش بنگر که در چه حالند

آن کاین دلیل داند نی آن دلال گیرد

۱۱

ای صد هزار عاقل او در جوال کرده

کو عقل کاملی تا ترک جوال گیرد

۱۲

خطی نوشت یزدان بر خد خوش عذاران

کز خط سیه‌تر است او کاین خط و خال گیرد

۱۳

از ابر خط برون آ وز خال و عم جدا شو

تا مه ز طلعت تو هر شام فال گیرد

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 533
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 338
عندلیب :

نظرات

user_image
برگ بی برگی
۱۳۹۶/۱۲/۰۴ - ۰۹:۵۲:۰۵
ای دل اگر کم آیی کارت کمال گیرد مرغت شکار گردد صید حلال گیرد حضرت مولانا خالی نمودن دل از هر حبی بجز حب حضرت دوست را کم آمدن دل میداند که در اینصورت قطعاً توسط حضرتش شکار خواهد شد و پس از آن جایی برای غیر او در آن نخواهد بود . حافظ خوش الحان میفرماید : اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هواداری به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو
user_image
مسلم
۱۳۹۷/۰۵/۱۸ - ۰۱:۲۵:۲۳
شویان اولینش بنگر که در چه حالند...