مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۸۶۲

۱

قومی که بر براق بصیرت سفر کنند

بی ابر و بی‌غبار در آن مه نظر کنند

۲

در دانه‌های شهوتی آتش زنند زود

وز دامگاه صعب به یک تک عبر کنند

۳

از خارخار این گر طبع آن طرف روند

بزم و سرای گلشن جای دگر کنند

۴

بر پای لولیان طبیعت نهند بند

شاهان روح زو سر از این کوی درکنند

۵

پای خرد ببسته و اوباش نفس را

دستی چنین گشاده که تا شور و شر کنند

۶

اجزای ما بمرده در این گورهای تن

کو صور عشق تا سر از این گور برکنند

۷

مسیست شهوت تو و اکسیر نور عشق

از نور عشق مس وجود تو زر کنند

۸

انصاف ده که با نفس گرم عشق او

سردا جماعتی که حدیث هنر کنند

۹

چون صوفیان گرسنه در مطبخ خرد

آیند و زله‌های گران مایه جز کنند

۱۰

زاغان طبع را تو ز مردار روزه ده

تا طوطیان شوند و شکار شکر کنند

۱۱

در ظل میرآب حیات شکرمزاج

شاید که آتشان طبیعت شرر کنند

۱۲

از رشک نورها است که عقل کمال را

از غیرت ملاحت او کور و کر کنند

۱۳

جز حق اگر به دیدن او غمزه‌ای کند

آن دیده را به مهر ابد بی‌خبر کنند

۱۴

فخر جهان و دیده تبریز شمس دین

کاجزای خاک از گذرش زیب و فر کنند

۱۵

اندر فضای روح نیابند مثل او

گر صد هزار بارش زیر و زبر کنند

۱۶

خالی مباد از سر خورشید سایه‌اش

تا روز را به دور حوادث سپر کنند

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 534
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 338
عندلیب :

نظرات

user_image
امیرحسین
۱۳۹۴/۰۶/۲۱ - ۰۴:۳۰:۰۷
زاغان طبع را تو ز مردار روزه دهتا طوطیان شوند و شکار شکر کنندعالی است این بیتسرشار از معنی