مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۸۶۷

۱

چندان حلاوت و مزه و مستی و گشاد

در چشم‌های مست تو نقاش چون نهاد

۲

چشمت بیافرید به هر دم هزار چشم

زیرا خدا ز قدرت خود قدرتش بداد

۳

وان جمله چشم‌ها شده حیران چشم تو

که صد هزار رحمت بر چشم‌هات باد

۴

بر تخت سلطنت بنشستست چشم تو

هر جان که دید چشم تو را گفت داد داد

۵

گفتم که چشم چرخ چنین چشم هیچ دید

سوگند خورد و گفت مرا نیست هیچ یاد

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 538
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 341
عندلیب :

نظرات