
مولانا
غزل شمارهٔ ۸۷۶
۱
تا چند خرقه بردرم از بیم و از امید
در ده شراب و واخرام از بیم و از امید
۲
پیش آر جام آتش اندیشه سوز را
کاندیشههاست در سرم از بیم و از امید
۳
کشتی نوح را که ز طوفان امان ماست
بنما که زیر لنگرم از بیم و از امید
۴
آن زرِّ سرخ و نقدِ طرب را بده که من
رخسار زرد چون زرم از بیم و از امید
۵
در حلقه ز آنچ دادی در حلق من بریز
کآخر چو حلقه بر درم از بیم و از امید
۶
بار دگر به آب ده این رنگ و بوی را
کاین دم به رنگ دیگرم از بیم و از امید
۷
ز آبی که آب کوثر اندر هوای اوست
کاندر هوای کوثرم از بیم و از امید
۸
در عین آتشم چو خلیلم فرست آب
کزر مثال بتگرم از بیم و از امید
۹
کوری چشم بد تو ز چشمم نهان مشو
کز چشمها نهانترم از بیم و از امید
۱۰
در آفتاب روی خودم دار زانک من
مانند این غزل ترم از بیم و از امید
تصاویر و صوت


نظرات
سودابه مهیجی
سودابه مهیجی