مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۸۸۱

۱

آه که بار دگر آتش در من فتاد

وین دل دیوانه باز روی به صحرا نهاد

۲

آه که دریای عشق بار دگر موج زد

وز دل من هر طرف چشمه خون برگشاد

۳

آه که جست آتشی خانه دل درگرفت

دود گرفت آسمان آتش من یافت باد

۴

آتش دل سهل نیست هیچ ملامت مکن

یا رب فریاد رس ز آتش دل داد داد

۵

لشکر اندیشه‌ها می‌رسد از بیشه‌ها

سوی دلم طلب طلب وز غم من شاد شاد

۶

ای دل روشن ضمیر بر همه دل‌ها امیر

صبر گزیدی و یافت جان تو جمله مراد

۷

چشم همه خشک و تر مانده در همدگر

چشم تو سوی خداست چشم همه بر تو باد

۸

دست تو دست خدا چشم تو مست خدا

بر همه پاینده باد سایه رب العباد

۹

ناله خلق از شماست، آنِ شما از کجاست ؟

این همه از عشق زاد عشق عجب از چه زاد ؟

۱۰

شمسِ حقِ دین توی مالک مُلک وجود

ای که ندیده چو تو عشق دگر کیقباد

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 545
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 346
عندلیب :

نظرات