
مولانا
غزل شمارهٔ ۸۹
۱
یک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوا
من خمرهی افیونم زنهار سرم مگشا
۲
آتش به من اندرزن ، آتش چه زند با من ؟
کاندر فلک افکندم صد آتش و صد غوغا
۳
گر چرخ همه سر شد ور خاک همه پا شد
نی سر بهلم آن را نی پا بهلم این را
۴
یا صافیه الخمر فی آنیه المولی
اسکر نفرا لدا و السکر بنا اولی
تصاویر و صوت


نظرات
ابراهیم ازبک
نادر..
رضا هنرور
هادی حسینی
هادی حسینی