مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۸۹۰

۱

صبحدمی همچو صبح پرده ظلمت درید

نیم شبی ناگهان صبح قیامت دمید

۲

واسطه‌ها را برید دید به خود خویش را

آنچ زبانی نگفت بی‌سر و گوشی شنید

۳

پوست بدرد ز ذوق عشق چو پیدا شود

لیک کجا ذوق آن کو کندت ناپدید

۴

فقر ببرده سبق رفته طبق بر طبق

باز کند قفل را فقر مبارک کلید

۵

کشته شهوت پلید کشته عقلست پاک

فقر زده خیمه‌ای زان سوی پاک و پلید

۶

جمله دل عاشقان حلقه زده گرد فقر

فقر چو شیخ الشیوخ جمله دل‌ها مرید

۷

چونک به تبریز چشم شمس حقم را بدید

گفت حقش پر شدی گفت که هل من مزید

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 551
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 349
محسن لیله‌کوهی :
عندلیب :

نظرات

user_image
نادر..
۱۳۹۷/۰۲/۲۱ - ۱۰:۵۹:۰۲
واسطه‌ها را برید، دید به خود خویش را...
user_image
بابک
۱۳۹۸/۱۱/۰۵ - ۰۷:۵۰:۴۰
ویژگی عشق به علت اصل فرشکرد بودنش ، آنست که انسان ، نو می‌شود، و خود را ، بی هیچ واسطه ای، با چشم خود می‌بیند . سایه انداختن هما ، این نقش بیواسطه بودن عشق ( وای به = عشق ) را دارد . سایه هما ، یک واسطه نیست . یک واسطه ، سایه هما نیست . اینست که در اشعار مولوی دیده می‌شود که آفتاب ، سایه هماست . نور آفتاب که واسطه نمی‌خواهد . عشق که اصل فرشکرد هست ، مرگ ندارد .