مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۹۰۳

۱

اگر مرا تو نخواهی دلم تو را نگذارد

تو هم به صلح گرایی اگر خدا بگمارد

۲

هزار عاشق داری به جان و دل نگرانت

که تا سعادت و دولت که را به تخت برآرد

۳

ز عشق عاشق مفلس عجب فتند لئیمان

که آنچ رشک شهان شد گدا امید چه دارد

۴

عجب مدار ز مرده که از خدا طلبد جان

عجب مدار ز تشنه که دل به آب سپارد

۵

عجب مدار ز کوری که نور دیده بجوید

و یا ز چشم اسیری که اشک غربت بارد

۶

ز بس دعا که بکردم دعا شدست وجودم

که هر که بیند رویم دعا به خاطر آرد

۷

سلام و خدمت کردم مرا بگفت که چونی

مهم مس چه برآید چو کیمیا نگذارد

۸

چگونه باشد صورت به وفق فکر مصور

چگونه مِی‌ شود انگور گر کفش نفشارد

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 558
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 354
عندلیب :

نظرات

user_image
هانیه سلیمی
۱۳۹۷/۰۵/۱۸ - ۰۳:۵۱:۳۵
به نظر میرسد در مصرع اول بیت دوم به جای هزاران، بایستی هزار باشد(به جهت رعابت وزن) هزار عاشق داری به جان و دل نگرانتدر دو غزل بعدی( 904 و 905) نیز که بر همین وزن است، کلمه ی هزاران وجود ندارد و در هر دو غزل، هزار آمده.