مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۹۱

۱

در آب فکن ساقی بط زاده آبی را

بشتاب و شتاب اولی مستان شبابی را

۲

ای جان بهار و دی وی حاتم نقل و می

پر کن ز شکر چون نی بوبکر ربابی را

۳

ای ساقی شور و شر هین عیش بگیر از سر

پر کن ز می احمر سغراق و شرابی را

۴

بنما ز می فرخ این سو اخ و آن سو اخ

بربای نقاب از رخ معشوق نقابی را

۵

احسنت زهی یار او شاخ گل بی‌خار او

شاباش زهی دارو دل‌های کبابی را

۶

صد حلقه نگر شیدا زان باده ناپیدا

کاسد کند این صهبا صد خمر لعابی را

۷

مستان چمن پنهان اشکوفه ز شاخ افشان

صد کوه چو که غلطان سیلاب حبابی را

۸

گر آن قدح روشن جانست نهان از تن

پنهان نتوان کردن مستی و خرابی را

۹

ماییم چو کشت ای جان سرسبز در این میدان

تشنه شده و جویان باران سحابی را

۱۰

چون رعد نه‌ای خامش چون پرده تست این هش

وز صبر و فنا می‌کش طوطی خطابی را

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 92
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 72
عندلیب :
نازنین بازیان :

نظرات

user_image
همایون
۱۳۹۶/۰۶/۲۹ - ۱۷:۵۸:۲۰
برخی از غزل‌ها در دیوان شمس دو گانه یا دو قلو و همزادند گویا از برکت ویژه‌ای برخوردارند از جمله 80 و 91پیام شادی بخش و راز آمیز همانا شناخت آنچه پنهان است از روی آنچه آشکار شده استآنچه که در آشکارا روی می‌دهد و حتی نوای دل‌ انگیز بوبکر ربابی هم از همان است که پنهان است این راز بیخودی و مستی بی‌ اندازه می‌‌طلبد زیرا من کاشته و سرسبز میدان آنی‌ هستم که از دیده پنهان استاین میدان اکنون آخرین میدان است پس از بیشمار میدان‌ها که با شتاب زیاد یکی پس از دیگری پیدا شده و میشوند ساقی شتاب کن‌ تا میدان‌های زیادی هم ما بپیماییم همه این‌ها بهم راه دارند از میدان ذره‌های نخستین تا اتم‌ها و ملکل‌ها تا خورشید‌ها و زمین هاتا گیاه و حیوان و انسان و بسیاری دیگر و آنچه که این پیوند را موجب است همانا عشق است که زیبا‌ترین است و می‌‌ است که فرخ ترین است و نقاب از هر چه پنهان است ٔبر میدارد