مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۹۱۰

۱

بر آستانه اسرار آسمان نرسد

به بام فقر و یقین هیچ نردبان نرسد

۲

گمان عارف در معرفت چو سیر کند

هزار اختر و مه اندر آن گمان نرسد

۳

کسی که جغدصفت شد در این جهان خراب

ز بلبلان ببرید و به گلستان نرسد

۴

هر آن دلی که به یک دانگ جو جوست ز حرص

به دانک بسته شود جان او به کان نرسد

۵

علف مده حس خود را در این مکان ز بتان

که حس چو گشت مکانی به لامکان نرسد

۶

که آهوی متأنس بماند از یاران

به لاله زار و به مرعای ارغوان نرسد

۷

به سوی عکه روی تا به مکه پیوندی

برو محال مجو کت همین همان نرسد

۸

پیاز و سیر به بینی بری و می‌بویی

از آن پیاز دم ناف آهوان نرسد

۹

خموش اگر سر گنجینه ضمیرستت

که در ضمیر هدی دل رسد زبان نرسد

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 562
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 356
فاطمه زندی :
عندلیب :

نظرات

user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۳/۳۱ - ۰۶:۲۸:۰۸
علف مده حس خود را در این مکان ز بتانکه حس چو گشت مکانی، به لامکان نرسد..پیاز و سیر به بینی بری و می‌بوییاز آن پیاز، دَم ناف آهوان نرسد..