مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۹۱۵

۱

بیا که ساقی عشق شراب‌باره رسید

خبر ببر بر بیچارگان که چاره رسید

۲

امیر عشق رسید و شرابخانه گشاد

شراب همچو عقیقش به سنگ خاره رسید

۳

هزار چشمه شیر و شکر روان شد از او

شکاف کرد و به طفلان گاهواره رسید

۴

هزار مسجد پر شد چو عشق گشت امام

صلوه خیر من النوم از آن مناره رسید

۵

بریز دیگ حلیماب را که کاسه رسید

گشاده هِل سَرِ خُم را که دُردخواره رسید

۶

چو آفتاب جمالش به خاکیان درتافت

زحل ز پرده هفتم پی نظاره رسید

۷

شدیم جمله فریدون چو تاج او دیدیم

شدیم جمله منجم چو آن ستاره رسید

۸

شدیم جمله برهنه چو عشق او زد راه

شدیم جمله پیاده چو او سواره رسید

۹

چو پاره پاره درآمد به لطف آن دلبر

بدان طمع دل پرخون پاره پاره رسید

۱۰

بده زبان و همه گوش شو در این حضرت

شتاب کن که پی گوش گوشواره رسید

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 567
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 359
علیرضا بخشی زاده روشنفکر :
محسن لیله‌کوهی :
عندلیب :

نظرات

user_image
پیرایه یغمایی
۱۳۹۱/۰۱/۰۱ - ۱۸:۰۴:۴۷
بیت پنجم را لطفا ً اصلاح بفرمایید :بریز دیگ حلیماب را که کاسه رسیدگشاده هل سر خم را که دردخواره رسیددردخواره به جای دردخواه
user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۹/۰۹ - ۱۲:۲۶:۱۸
چو پاره پاره درآمد به لطف آن دلبر،بدان طمع دل پرخون پاره پاره رسید..
user_image
بابک پرتو
۱۳۹۸/۱۲/۱۵ - ۰۶:۵۴:۳۴
یک پری که در منطق الطیر عطار، سیمرغ، در آغاز درچین ، میاندازد، یا یک پری که سیمرغ به زال، درفرود آوردنش به زمین ، می‌دهد ، یک برقیست که میدرخشد ، یا یک شعله ایست که آتش را در وجود انسان ، برمیافروزد . هم‌چنین در تبری، به برق ناگهانی ، سـن جـل گفته می‌شود، که به معنای تکه های بریده شده از سیمرغ است . برق یا درخش یا آذرخش ، نوریست یا شعله ایست ، که تبدیل به یک بُن ، و یا تخم آتش وتخم فروغ= اخگر می‌گردد ، که نا پیدا و ناگرفتنی می‌شود . این‌ روشنی ناگهانی ، یک تخمه می‌شود که خوشه همه روشنیها در آن پوشیده است ، و از آن خواهد روئید .
user_image
همایون
۱۴۰۰/۱۰/۲۶ - ۱۳:۴۵:۲۹
فریدون پادشاه مهر است و سرزمین عشق و مهر را بنیان می گذارد، سرزمین یاران که ایران می شود نامش با آمدن شاه همه شاه می شوند و با آمدن پهلوان همه پهلوان خمیره انسان اینگونه است در سرزمین شاهان شاه است و در سرزمین دیوان دیو اگر سنگ خاره باشی وقتی شراب عشق بیاید عقیق میگردی