
مولانا
غزل شمارهٔ ۹۲۴
۱
به روحهای مقدس ز من سلام برید
به عاشقان مقدم ز من پیام برید
۲
به روز وصل چو برقم شب فراق چو ابر
از این دو حال مشوش بگو کدام برید
۳
خدای خصم شما گر به پیش آن خورشید
ز ماه و شمع و ستاره و چراغ نام برید
۴
سیاه کاسه شوی ار ز مطبخ عشقش
به سوی خوان کرم دیگهای خام برید
۵
نشان دهم که شما آتش از کجا آرید
ز برق نعل شهنشاه خوش خرام برید
۶
ولیک مرکب تندست هان و هان زنهار
نه زین هلد نه لگام ار شما لگام برید
۷
حیات یابد آن جا اگر چه مُرده برید
حلال گردد آن جا اگر حرام برید
۸
هزار بند چو عشقش ز پای جان بگشاد
مرا دو دست گرفته به آن مقام برید
۹
ز لوح عشق نبشتیم این غزلها را
به شمس مفخر تبریز از این غلام برید
تصاویر و صوت


نظرات
هانیه سلیمی
Mohamadjavad
محمدمهدی