
مولانا
غزل شمارهٔ ۹۴۱
۱
ز بعد خاک شدن یا زیان بود یا سود
به نقد خاک شوم بنگرم چه خواهد بود
۲
به نقد خاک شدن کار عاشقان باشد
که راه بند شکستن خدایشان بنمود
۳
به امر موتوا من قبل ان تموتوا ما
کنیم همچو محمد غزای نفس جهود
۴
جهود و مشرک و ترسا نتیجه نفس است
ز پشک باشد دود خبیث نی از عود
۵
شود دمی همه خاک و شود دمی همه آب
شود دمی همه آتش شود دمی همه دود
۶
شود دمی همه یار و شود دمی همه غار
شود دمی همه تار و شود دمی همه پود
۷
به پیش خلق نشسته هزار نقش شود
ولیک در نظر تو نه کم شود نه فزود
۸
به پیش چشم محمد بهشت و دوزخ عین
به پیش چشم دگر کس مستر و مغمود
۹
مذللست قطوف بهشت بر احمد
که کرد دست دراز و از آن بخواست ربود
۱۰
که تا دهد به صحابه ولیک آن بگداخت
شد آب در کفش ایرا نبود وقت نمود
تصاویر و صوت


نظرات
همایون
همایون
قاف کافه