
مولانا
غزل شمارهٔ ۹۴۶
۱
میان باغ گل سرخهای و هو دارد
که بو کنید دهان مرا چه بو دارد
۲
پیالهای به من آورد لاله که بخوری
خورم چرا نخورم بنده هم گلو دارد
۳
گلو چه حاجت مینوش بیگلو و دهان
رحیق غیب که طعم سقا همو دارد
۴
چو سال سال نشاطست و روز روز طرب
خنک مرا و کسی را که عیش خو دارد
۵
چرا مقیم نباشد چو ما به مجلس گل
کسی که ساقی باقی ماه رو دارد
۶
به آفتاب جلالت که ذره ذره عشق
نهان به زیر قبا ساغر و کدو دارد
۷
سؤال کردم از گل که بر که میخندی
جواب داد بدان زشت کو دو شو دارد
۸
غلام کور که او را دو خواجه میباید
چو سگ همیشه مقام او میان کو دارد
۹
سؤال کردم از خار کاین سلاح تو چیست
جواب داد که گلزار صد عدو دارد
۱۰
هزار بار چمن را بسوخت و بازآراست
چه عشق دارد با ما چه جست و جو دارد
۱۱
ز شمس مفخر تبریز پرس کاین از چیست
وگرچه دفع دهد دم مخور که او دارد
تصاویر و صوت


نظرات
رسته
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.