مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۹۵۲

۱

ز شمس دین طرب نوبهار بازآید

نشاط بلبله و سبزه زار بازآید

۲

کرانه کرد دلم از نبیذ و از ساقی

چو وصل او بگشاید کنار بازآید

۳

کبوتر دل من در شکار باز پرید

خنک زمانی کو از شکار بازآید

۴

بگردد این رخ زردم چو صد هزار نگار

ز طبل دعوت من گر نگار بازآید

۵

چو ملک حسن بر وی مهم قرار گرفت

بود که سوی دلم زو قرار بازآید

۶

چو خارخار دلم می‌نشیند از هوسش

که گلشنش بر این خار خار بازآید

۷

چو مهرها که شود محو نطع آن گوهر

دغای عشق چو خانه قمار بازآید

۸

ز مستی‌اش چه گمان بردمی که بعد از می

ز هجر عربده کن آن خمار بازآید

۹

از این خمار مرا نیست غم اگر روزی

به دستم آن قدح پرشرار بازآید

۱۰

هزار چشمه حیوان چه در شمار آید

اگر از او لطف بی‌شمار بازآید

۱۱

سؤال کردم رخ را که چند زر باشی

که جان من ز زری تو زار بازآید

۱۲

مرا جواب چو زر داد من زرم دایم

مگر که سیمبر خوش عیار بازآید

۱۳

بگفتمش چو بماندی تو زنده بی آن جان

چه عذر آری چون آن عذار بازآید

۱۴

من آن ندانم دانم که آه از تبریز

کز آتشش ز دلم الحذار بازآید

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 588
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 373
عندلیب :

نظرات

user_image
Lira R
۱۴۰۱/۰۹/۲۸ - ۰۱:۱۶:۴۲
باسلام...دوستان معنی بیت های 7 و 8 وکسی ممکنه بیان کنه؟ چو مهره ها.... چو مستی اش....