
مولانا
غزل شمارهٔ ۹۵۳
۱
سپیده دم بدمید و سپیده میساید
که ویس روز رخ خویش را بیاراید
۲
غلام روز دلم کو به جای صد سالست
سپیده چهره دل را به کار میناید
۳
سپیدی رخ این دل سپیدها بخشد
که طاس چرخ حواشیش را نپیماید
۴
سپیده را چو فروشست شب به آب سیاه
رخ عجوزه دنیا ببین چه را شاید
۵
بده عجوزه زراق را هزار طلاق
دم عجوزه جوانیت را بفرساید
۶
بران تو دیو ز خود پیش از آنک دیو شوی
وگر نه من خمشم عن قریب بنماید
تصاویر و صوت


نظرات