مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۹۶۷

۱

رسم نو بین که شهریار نهاد

قبله مان سوی شهر یار نهاد

۲

نقد عشاق را عیار نبود

او ز کان کرم عیار نهاد

۳

گل صدبرگ برگ عیش بساخت

روی سوی بنفشه زار نهاد

۴

هر که را چون بنفشه دید دوتا

کرد یکتا و در شمار نهاد

۵

بی دلان را چو دل گرفت به بر

سرکشان را چو سر خمار نهاد

۶

منتظر باش و چشم بر در دار

کو نظر را در انتظار نهاد

۷

غم او را کنار گیر که غم

روی بر روی غمگسار نهاد

۸

کس چه داند که گلشن رخ او

بر دل بی‌دلم چه خار نهاد

۹

از دل بی‌دلم قرار مجوی

کاندر او درد بی‌قرار نهاد

۱۰

آهوان صید چشم او گشتند

چونک رو جانب شکار نهاد

۱۱

آن زره موی در کمان ز کمین

تیرهای زره گذار نهاد

۱۲

خویشتن را چو در کنار گرفت

خلق را دور و برکنار نهاد

۱۳

رحمتش آه عاشقان بشنید

آهشان را بس اعتبار نهاد

۱۴

در عنایات خویششان بکشید

جرمشان را به جای کار نهاد

۱۵

نور عشاق شمس تبریزی

نور در دیده شمس وار نهاد

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 597
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 379
عندلیب :

نظرات

user_image
همایون
۱۳۹۶/۱۱/۰۴ - ۱۵:۰۷:۲۰
در این غزل آشکارا بیان می‌‌شود که شمس تبریزی روش و آیین نو در عاشقی به وجود می‌‌آورد در شیوه کلاسیک و سنتی شیخ همه کاره خانقاه است و دراویش او را پیروی می‌‌کنند و درجه آنان به میزان پیروی آنان مربوط است و شیخ خود خرقه از شیخ و یا پیر قبلی می‌‌گیرد هیچ عیاری برای سنجش عشق وجود ندارد به جز سر سپردگی تازه واردان و این یادگار آیین باستانی مهر است که نزد اخوان صفا نیز بسیار منظم و روشمند دنبال می‌‌گردد و در اسماعیلیه نیز بسیار کارآمد و موثر مورد بهره برداری قرار می‌‌گیرد جلال دین و شمس انسان را و عشق را و هستی‌ را و زندگی‌ را و خدا را و جان را و دل‌ را و ماه را و خورشید را و وجود را و مرگ را و روح را و خلاصه همه چیز را معنی‌ نو می‌‌بخشند و آن را به همه عرضه می‌‌کنند شمس این پندار نو را می‌‌آورد و جلال دین آنرا به گفتار نو در می‌‌آورد و راه ما را برای کردار نو می‌‌گشاید عشق نیرویی می‌‌شود که راه نویی را برای همه در زندگی‌ باز می‌‌کند کسانی که با این فرهنگ آشنا می‌‌شوند به نویی راه می‌‌یابند نوروزشان پیروز
user_image
فرهود
۱۴۰۲/۰۶/۲۳ - ۱۲:۴۲:۲۶
جرمشان را به جای کار نهاد   کار: خدمت   مصرع یعنی: خطایشان را خدمت انگاشت