
مولانا
غزل شمارهٔ ۹۷۵
۱
آتش افکند در جهان جمشید
از پس چار پرده چون خورشید
۲
خنک او را که شد برهنه ز بود
وای آن را که جست سایه بید
۳
دل سپیدست و عشق را رو سرخ
زان سپیدی که نیست سرخ و سپید
۴
عشق ایمن ولایتیست چنانک
ترس را نیست اندر او امید
۵
هر حیاتی که یک دمش عمرست
چون برآید ز عشق شد جاوید
۶
یک عروسیست بر فلک که مپرس
ور بپرسی بپرس از ناهید
۷
زین عروسی خبر نداشت کسی
آمدند انبیا به رسم نوید
۸
شمس تبریز خسرو عهدست
خسروان را هله به جان بخرید
تصاویر و صوت


نظرات
همایون
همایون