
مولانا
غزل شمارهٔ ۹۷۶
۱
خسروانی که فتنهای چینید
فتنه برخاست هیچ ننشینید
۲
هم شما هم شما که زیبایید
هم شما هم شما که شیرینید
۳
همچو عنبر حمایلیم همه
بر بر سیمتان که مشکینید
۴
نشوم شاد اگر گمان دارم
که گهی شاد و گاه غمگینید
۵
در صفای می نهان دیدیم
که شما چون کدوی رنگینید
۶
شاهدان فنا شما جمله
با لب لعل و جان سنگینید
۷
بل که بر اسب ذوق و شیرینی
تا ابد خوش نشسته در زینید
۸
تبریزی شوید اگر در عشق
بنده شمس ملت و دینید
تصاویر و صوت


نظرات