
مولانا
غزل شمارهٔ ۹۷۸
۱
زندگانی صدر عالی باد
ایزدش پاسبان و کالی باد
۲
هر چه نسیهست مقبلان را عیش
پیش او نقد وقت و حالی باد
۳
مجلس گرم پرحلاوت او
از حریف فسرده خالی باد
۴
جانها واگشاده پر در غیب
بسته پیشش چو نقش قالی باد
۵
بر یمین و یسار او دولت
هم جنوبی و هم شمالی باد
۶
دو ولایت که جسم و جان خوانند
بر سر هر دو شاه و والی باد
۷
بخت نقدست شمس تبریزی
او بسم غیر او ملی باد
تصاویر و صوت


نظرات
..