مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۹۸

۱

ای از نظرت مست شده اسم و مسمّا

ای یوسف جان گشته ز لب‌های شکرخا

۲

ما را چه از آن قصّه که گاو آمد و خر رفت؟

هین وقت لطیف است از آن عربده بازآ

۳

ای شاه تو شاهی کن و آراسته‌کن بزم

ای جان ولیِ نعمت هر وامق و عذرا

۴

هم دایه جان‌هایی و هم جوی می و شیر

هم جنّت فردوسی و هم سدره خضرا

۵

جز این بنگوییم وگر نیز بگوییم

گویید خسیسان که محالست و علالا

۶

خواهی که بگویم بده آن جام صبوحی

تا چرخ به رقص آید و صد زهره زهرا

۷

هر جا ترشی باشد اندر غم دنیا

می‌غُرّد و می‌بُرّد از آن جای دل ما

۸

برخیز بخیلانه درِ خانه فروبند

کان جا که توی خانه شود گلشن و صحرا

۹

این مه ز کجا آمد وین روی چه روی است؟

این نور خداییست تبارک و تعالی

۱۰

هم قادر و هم قاهر و هم اول و آخر

اول غم و سودا و به آخر ید بیضا

۱۱

هر دل که نلرزیدت و هر چشم که نگریست

یا رب خبرش ده تو از این عیش و تماشا

۱۲

تا شید برآرد وی و آید به سر کوی

فریاد برآرد که تمنیت تمنا

۱۳

نگذاردش آن عشق که سر نیز بخارد

شاباش زهی سلسله و جذب و تقاضا

۱۴

در شهر چو من گول مگر عشق ندیده‌ست

هر لحظه مرا گیرد این عشق ز بالا

۱۵

هر داد و گرفتی که ز بالاست لطیفست

گر حاذق جدّ است وگر عشوه تیبا

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 97
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 75
نازنین بازیان :
عندلیب :
حسین رستگار :

نظرات

user_image
نادر..
۱۳۹۷/۰۱/۲۱ - ۰۹:۰۳:۵۲
هر داد و گرفتی که ز بالاست، لطیفست..
user_image
بابک پرتو
۱۳۹۹/۰۱/۰۶ - ۰۸:۵۸:۰۲
این پیوند "دایه بودن خدا"، چنان اهمیت داشته است که در سایر ادیان نوری هم کوشیده شده است، برای پیامبران خود، زنخدایان دایه یا تصاویر مشابه آن را، بشیوه‌ای وارد کنند. زرتشتیان، هنگام زاده شدن زرتشت، سه زنخدای 1- آرمئتی 2- سیمرغ ارتافرورد) و 3- آناهیتا را حاضرمی‌سازند (گزیده‌های زاد اسپرم، بخش دهم، پاره 1). این سه دایه خدایان، سپس نرینه ساخته می‌شوند، و بسراغ ابراهیم و زنش می‌روند، و آذرفروز، فرزندی نوین می‌گردند، که یهوه، میثاقش را با ابراهیم بتواند پایدار سازد، سپس بنام سه مُغ (= مجوس) بسراغ عیسی در گهواره می‌روند، تا نوید پیدایش تازه خدا را بدهند. و سپس در کودکی ، امعاء و احشاء محمد را ، پاک میسازند ، و محمد این تجربه را هیچگاه فراموش نمی‌کند، و آن تجربه را، گواه بر رسالت خود می‌داند (تاریخ طبری ) .
user_image
فرهود
۱۴۰۲/۰۸/۲۵ - ۱۲:۰۸:۳۳
این مه ز کجا آمد و این روی چه روی است؟ «و این» بجای «وین»  روان‌تر به نظر می‌رسد.
user_image
همایون
۱۴۰۳/۰۲/۱۸ - ۰۸:۳۲:۵۹
غزل از سروده های اولیه و شاعر بودگی آغازین و کم مایه است ولی نشان میدهد که منطق کاربردی عارفانه چگونه کار میکند  جایگاه شاهی بسیار گسترده و پیش رونده است در حالیکه در عرفان در حد مراد و‌چندین مرید کوچک میشود و‌همه بزرگی ‌گستردگی به مراد بخشیده میشود و‌مریدان با پیروی و گول و خرفتی و تحیر و شگفتی خود را به شعر و شاعری میسپارند