
مولانا
غزل شمارهٔ ۹۹۰
۱
من بسازم ولیک کی شاید
زاغ با طوطیان شکر خاید
۲
هر یکی را ولایتست جدا
کژ با راست راست کی آید
۳
گرچه طوطی خود از شکر زندست
زاغ را می چمین خر باید
۴
عشق در خویش بین کجا گنجد
ماده گرگ شیر نر زاید
۵
بگریز از کسی که عاشق نیست
زان ز گرگین تو را گر افزاید
۶
ور شوی کوفته بههاون عشق
دانک او سرمه ایت میساید
۷
رو بکن تو خراب خانه از آنک
شمس تبریز مست میآید
تصاویر و صوت


نظرات