مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۹۹۶

۱

گفت کسی خواجه سنایی بمرد

مرگ چنین خواجه نه کاریست خرد

۲

کاه نبود او که به بادی پرید

آب نبود او که به سرما فسرد

۳

شانه نبود او که به مویی شکست

دانه نبود او که زمینش فشرد

۴

گنج زری بود در این خاکدان

کو دو جهان را بجوی می‌شمرد

۵

قالب خاکی سوی خاکی فکند

جان خرد سوی سماوات برد

۶

جان دوم را که ندانند خلق

مغلطه گوییم به جانان سپرد

۷

صاف درآمیخت به دردی می

بر سر خم رفت جدا شد ز درد

۸

در سفر افتند به هم ای عزیز

مرغزی و رازی و رومی و کرد

۹

خانه خود بازرود هر یکی

اطلس کی باشد همتای برد

۱۰

خامش کن چون نقط ایرا ملک

نام تو از دفتر گفتن سترد

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 612
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 389
عندلیب :

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۰۴ - ۰۳:۵۶:۲۶
حمید رضای ما عمرت دراز باد دیر زیوی و شاد باشی از این رهگذر بگویم که عمر به فارسی می شود دات چنانچه در کارنامه ارد شیر امده است و نیز به لری همدا یعنی همدات و همسن و دات همان date انگلیسی است و این لغت اصیل و فارسی است .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۰۴ - ۰۴:۱۵:۳۸
حالا که عمر را گفتم تاریخ هم گفتن دارد لغت تاریخ تا اسارت هرمزان سرلشگر خوزستان وجود نداشته است برای مشخص کردن سألها فقط می گفته اند فلان سال مثلا عام الفیل ، خلیفه هرمزان را که مردی دانا وسرلشگری دلیر بود و دختر عباس ابن عبد المطلب را به زنی داشت در سال های پس از اسارت که مسلمان شده بود خواند به او گفت شما چگونه سألها و ماهها را می خوانید هرمزان (که دایی شیرویه است و یعنی خواهرش زن خسرو پرویز بوده است) گفت میگوییم چه روزی از چه ماهی و ان را مهروز می گوییم خلیفه که محض درنگرفتن بحث شیعه و سنی میان دوستان اسمش را نیاوردم انرا با گردانش عربی مهروخ خواند و مورخ و تاریخ هم بدین ترتیب ساخته شد .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۰۴ - ۰۴:۲۳:۱۱
حالا که این گفته امد تنها اضافه کنم هرمزان همان کسی است که به خاطر نجات جانش ایرانیان بد نبال مسافرانشان اب می ریزند و امروز کسی نامش را نمیداند او دلاوری نستوه و گرد است و با آرائه صحیح اسلام پس از اسارت در مدینه مسلمانی پاک است که داماد مهمترین مردان روزگار عباس ابن عبد المطلب شد عموی پیامبر و خواهرش زن خسروپرویز است بر روان او درود پاکان باد
user_image
بهرام مشهور
۱۳۹۸/۰۶/۱۶ - ۰۳:۵۰:۱۳
استاد عزیز من جناب امین کیخا سپاسگزارم که ریشه لغت تاریخ را برای استفاده سایر هموطنانتان بدرستی درج فرمودید و از آن آموختم . از باب شاگردی می پرسم اگر هرمزان دایی شیرویه پسر خسروپرویز بوده و خواهرش زن خسروپرویز می بوده لیکن نظامی گنجوی در منظومه خسروشیرین می گوید مادر شیرویه (به معنی دهن گشاد و به قول نظامی : چون شیران ابخر و شیرویه نامش) ، مریم و دختر قیصر روم بوده که زمانی که خسرو از چنگ بهرام چوبین می گریزد و به روم پناه می برد به سفارش قیصر با دخترش ازدواج می کند و بعداً از این زن شیرویه بدنیا می آید پس هرمزان یا باید رومی و برادر مریم باشد یا اصلاً شخص دیگری است و با شیرویه و مادرش نسبتی ندارد .
user_image
امیر شریف
۱۴۰۲/۱۱/۰۳ - ۱۲:۲۷:۴۲
با سلام لطفا قدری در مورد شان سروده و مرگ سنایی در بالا توضیح بدهید(گفت کسی خواجه سنایی بمرد)