مولانا

مولانا

رباعی شمارهٔ ۱۰۲۹

۱

تا در نزنی بهر چه داری آتش

هرگز نشود حقیقت وقت تو خوش

۲

عیاران را ز آتش آمد مفرش

عیار نه‌ای ز عاشقان پا درکش

تصاویر و صوت

کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1391

نظرات

user_image
ضیا احمدی
۱۴۰۳/۰۷/۰۴ - ۰۱:۰۹:۵۳
با پوزش و کسب اجازه از اهالیِ ادب، برای درک یکی از مفاهیمی که از این رباعی می‌توان دریافت کرد می‌توان اینطور بیان کرد: آتش در مصرع اول همان آتشی است که اموال و دارایی‌ها یا دلبستگی‌های دنیایی را می‌سوزاند. آتش در مصرع سوم به آتش عشقی اشاره می‌کند که عیاران از آن به‌عنوان مفرش و مایه‌ی آرامش استفاده می‌کنند. در مصرع پایانی مولوی اضافه می‌کند: در زمره‌ی عیاران نیستی وقتی به تمایلات خود به دارایی‌های دنیایی آتش نزده‌ای و همچنان به آن وابسته‌ای. علاوه بر اینکه عیاری و جوانمردی، بخشش و کمک به ضعیفان با دلبستگی به دنیا سازگار نیست؛ عشق به خالق یکتا اجازه‌ی عشق به مفهومی دیگر را نمی‌دهد. چرا که رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتنیا ز جانان یا ز جان بایست دل برداشتن«قاآنی قصیده‌ی شماره ۲۸۴» نتیجه‌ی این شعر در مصرع دوم بیت اول است که خوشی و آرامش واقعی انسان به رهایی از دلبستگی به دنیا و متعلقات آن، وابسته است.