مولانا

مولانا

رباعی شمارهٔ ۱۰۹۸

۱

عشقی به کمال و دلربائی به جمال

دل بر سخنو زبان ز گفتن شده لال

۲

زین نادره‌تر کجا بود هرگز حال

من تشنه و پیش من روان آب زلال

تصاویر و صوت

کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1398

نظرات

user_image
حامد طاهریان
۱۴۰۰/۱۰/۰۵ - ۱۹:۴۸:۰۶
درود؛ " از وصال و از فراق، عشق را هیچ صفت نیست و از ساز وصال، عاشق را هیچ چیز معلوم نیست و نتواند بود. ساز وصال وجود معشوق است و ساز فراق، وجود عاشق، و عشق از هر دو بی نیاز. اگر سعادت وقت مساعدت کند این وجود فدای آن وجود آید. این است وصال به کمال. "  سوانح العشاق، احمد غزالی منظور آن است که عشق، جدای از وصال یا فراق، همواره جاودان و برقرار است و عشق از وصال و فراق بی نیاز است و خود جاری است؛ ارچه زبان نتواند آن را بیان کند در حالی که در دل است؛ یا تشنه آن باشی در حالی که چشمه عشق در برابر چشمان تو می جوشد..