مولانا

مولانا

رباعی شمارهٔ ۱۱۸۶

۱

بیگانه مگیرید مرا زین کویم

در کوی شما خانهٔ خود می‌جویم

۲

دشمن نیم ارچند که دشمن رویم

اصلم ترکست اگرچه هندی گویم

تصاویر و صوت

کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1406

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۸۹/۰۵/۳۰ - ۱۷:۲۳:۴۰
آیا این شعر دلالت میکند بر ترک بودن مولانا ؟!!
user_image
niyaz
۱۳۹۳/۰۸/۰۷ - ۱۰:۱۴:۴۰
بدون شک مولانا شعر های ترکی هم داره و قسمت های زیادی از بلخ امروزی و بلخ قدیم رو ترکتبار ها (ازبک ها و ترکمن ها) تشکیل میدن
user_image
ادب دوست
۱۳۹۴/۰۵/۰۵ - ۰۶:۱۳:۱۰
خود میگوید:نیمیم زترکستان ، نیمیم ز فرغانه......
user_image
رحمان
۱۳۹۴/۰۸/۱۸ - ۰۷:۱۵:۵۷
در ادبیات باستان واژه ترک دلالت بر معشوق تندخوی دارد. از آنجا که مولوی هرگز به هندو سخنی نگفته و آن زبان را نمیدانسته پس این شعر رنگ استعاری دارد نه قومیتی.در این رباعی ترک استعاره از زیباروی است و هندو اشاره به زشت رو دارد. مولوی اشاره دارد به این موضوع که اگر چه صورتم تیره و شبیه به هندوهاست اما سیرت من زیباروی و پاک است. مولاناکه در اصل زاده وخش تاجیکستان امروزی بوده(نه بلخ) اصالتا ترک نبوده است هرچند که اصرار بر قومیت او تلاشی سخیف است اما میتواند دغدغه افراد ظاهربین را تسکین دهد!! در بیت ایشان در مثنوی میفرماید:ای تُرک ِ ماه‌چهره، چه گردد که صبح، تو//آیی به حجره‌ی ِ من و گویی که: گـُل برو!//تو ماه ِ ترکی و من اگر ترک نیستم،//دانم من این قَدَر که به ترکی است، آب سُو//آب ِ حیات ِ تو گر از این بنده تیره شد،//تُرکی مکن به کُشتَنَم‌ام ای تُرک ِ تُرک‌ خو//سلطان ولد فرزند مولانا نیز که به ترکی چندان آشنایی نداشت و رغبت نداشته است می گوید:تورکچه اگر بیلیدیمبی سوزی بین ایلیه دیمتات جه اگر دیله سوزگویم اسرار اولی(ترجمه: اگر ترکی می دانستم, یک سخن به هزار میرساندم. هرگاه به زبان تات(فارسی پهلوی) گوش فرادهید, اسرار سزاوارتر می گویم) باز پسر مولانا در یکی از منظومه های مخلوط و ملمع , سخنش را با این ابیات پایان داده و ناتوانی خود را در سرودن اشعار ترکی و محرومیت از اصطلاحات آن زبان, بیان داشته است:گذر از گفت ترکی و رومیچون از آن اصطلاح محرومیلیک از پارسی گوی و از تازیچونکه در هر دو خوش همی تازی
user_image
فرهود
۱۳۹۵/۰۳/۰۱ - ۱۲:۰۰:۳۹
هندی گوی با هندی روی تفاوت دارد. هندی گویی با هندو گویی تفاوت دارد.سیاق شعر با استعاره ترک به معنای زیباروی چندان منطبق نیست.
user_image
ناشناس
۱۳۹۵/۰۳/۰۲ - ۱۰:۴۶:۳۰
جناب شمس، اگر از زبان شمس است ، روی سخن وی با بلخی بوده است و این بلخی است که می گوید نیمیم زترکستان ، نیمیم ز فرغانه ، و فراموش نکنیم که تبار شمس را جمله شرح حال نویسان تبریزی دانسته اند جلال الدین تبار فرغانی دارد.از دیگر سو این دو چنان درهم تنیده بوده اند به ویژه در این غزل، که جدا کردن که و کی گر نه محال بسیار دشوار است.
user_image
محمد
۱۳۹۵/۰۵/۲۸ - ۰۶:۴۸:۳۹
در ادبیات فارسی واژه "ترک" علاوه بر اشاره به قومیت ترک برای توصیف زیبایی یا تندخویی معشوق و محبوب هم به کار میرود. لیکن استقاده کلمه ترک در این بیت بیشتر معنی "قوم ترک" را به ذهن متواتر میکند. با توجه به جغرافیای محل تولد و زندگی جلال الدین محمد بلخی و زبانی که اکثر شعرهایش به آن زبان هست، بهتر میشود این بیت را فهم کرد. مولانا در ترکیه زندگی میکرده و اساسا سیر تحول و مولانا شدنش در آن محیط اتفاق افتاده. لیکن به فارسی شعر میسروده است. در این دوبیت او میخواهد به مردم بگوید که با اینکه به فارسی شعر میگوید لیکن خودش نیز ترک است و با مردم ترک ساکن آناطولی از یک تبار است و مخواهد که او را از خود بدانند.در مورد زادگاه مولانا و ترکیب قومیتی آن هم همین بس که در اینترنت نقشه قومیتی افغانستان را ببینید. قسمتهای شمالی افغانستان در ولسوالیهای بلخ، فاریاب، جوزجان، تخار، سمنگان و سرپل دارای اکثریت ترکمن و ازبک هستند.
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۵/۲۸ - ۱۴:۰۰:۰۰
متبادر جانم!
user_image
گمنام
۱۳۹۵/۰۵/۲۸ - ۱۴:۴۲:۲۶
این هم از آن فرمایشهاست که در حال و هوایی خاصبه قلم آمده است ، جدی نگیرید
user_image
niyaz
۱۳۹۵/۰۹/۱۸ - ۱۷:۴۵:۲۱
کی گفته ترکبارا ساکنان اصلی بلخ نبوده اند.این امیر علیشیر نوایی بود که بلخ را ساخت و تاریخ گواه این است.فقط کافیست تحقیق کنید.
user_image
خواجوی کرمانی
۱۳۹۵/۰۹/۱۸ - ۱۸:۵۴:۳۹
niyazبلخ کهن ترین شهر جهان است، آقای علی شیر گمان نمی برم کهن ترین ترک بوده باشد
user_image
امیر
۱۳۹۷/۰۱/۲۵ - ۰۸:۰۷:۵۸
چیزی که عیان نوشته شده نیازی به تفسیر ندارد. در این شعر سخنی از معشوق نیست که ترک بودن را به زیبارویی معشوق نسبت داد. با توجه به بیت قبلی که میگوید بیگانه مگیرید مرا کاملا مفهوم تضاد بین ترک بودن و فارسی سرودن برداشت میشود. بهتر است به جای مصادره آثار و اشخاص به ایران و ایرانی به فکر اعتلای جایگاه ایران و ایرانی باشیم.
user_image
مهرداد
۱۳۹۷/۰۷/۰۱ - ۰۹:۲۱:۰۶
مقام مولانا بسیار بالاتر از این است که سعی کنیم او را در قالب های تنگ ملی و قومی و یا دینی و مذهبی بگنجانیم. فلسفه وی خصوصا بعد از ملاقات با شمس تبریزی فلسفه عشق بر مبنای وحدت وجود است که معلم معروف آن ابن عربی بوده. مولانا تمامی عمر خود را در تحت حکومت ترکان خوارزمشاهی (سلطان علاءالدین محمد خوارزمشاه ) و سلجوقیان روم سپری کرد و وی خانوادهایشان با سلاطین آن دوران ارتباظ نزدیک داشتند. چنانکه بهاالدین ولد یعنی پدر مولانا از خانواده خوارزمشاهیان ترک بوده. در نتیجه اینکه وی خود را چزوی از جامعه ترک بداند تعجبی نیست هر چند که از لحاظ زبان ادبی با زبان فارسی بسیار راحت تر بوده و میشود به اطمینان گفت که زبان اصلی و ادبی وی فارسی بوده.
user_image
Ehsan saleh
۱۳۹۷/۰۸/۰۶ - ۱۱:۵۲:۰۷
جهت اطلاع شمایان می خواهم بگویم که مولانا ، هندی زبان رسمی هند در آن زمان را می گوید یعنی همان پارسی دری می گوید من پارسی نیستم اگر هم پارسی گویم
user_image
مهرداد
۱۳۹۷/۱۱/۱۳ - ۱۳:۱۵:۰۶
مفهوم و معنی بیت هر چیزی که هست قطعا و یقینا به معنی ترک بودن مولانا نیست.مولانا اگر ترک بود باید حداقل بخشی از اشعارش رو به ترکی مینوشت ولی وجود چند بیت ترکی آن هم به صورت ترکیبی با فارسی به معنی ترک بودن مولانا نیستچرا که هر شاعری در زبان مادری خود تواناتر است تا زبانی دیگر.ولی بسیار جالب است که مولانا با هزاران بیت فارسی ایرانی بودنش ثابت نمیشود ولی با یک بیت که آن هم بهیچ وجه معلوم نیست چه منظوری دارد مولانا ترک میشود،اگر مولانا ترک بود و مردم قونیه هم ترک پس چرا به فارسی شعر میگفت.مردم قونیه هم حتی ترک نبوده اند و فارسی میفهمیده اند چه برسد به مولانا.
user_image
بهنام
۱۳۹۸/۰۷/۰۵ - ۰۴:۱۶:۵۸
این ابیات هم دلالت بر ترک بودن مردم تبریز در آن زمان و هم ترک بودن مولانا دارد.اون دسته از افرادی که میگن اینجا استعاره استفاده شده اشتباه می کنند..چون شاعر مستقیما میگه اصلم ترک است اگر چه هندی گویم...نه هندی رویم!
user_image
میثم.ط
۱۳۹۸/۰۸/۱۲ - ۰۸:۱۶:۲۸
با سلام و درود.مصراع پایانی به ترک بود مولانا اشاره ندارد.مولانا که به پارسی سخن می گفته، بنابراین هندی گویی در این رباعی کنایی است. هر زمان که در چامه های مولانا هندی یا هندو در کنار ترک میاد معنای کنایی دارد.ترک کنایه از سپید و زیبایی است و هندو/هندی کنایه از زشتی و سیاهی است.بیت پایانی میگه: اگرچه مانند دشمنان شما هستم، ولی دشمن نیستم. سخنانم هندی (زشت) هستند، ولی اصل (نهان) من پسندیده و نیک و زیباست.غزل 524 را در همین تارنگار بنگرید. در بیت دوم، مصراع نخست آمده: روزیست اندر شب نهان ترکی میان هندوانروز را به ترک و شب را به هندو تشبیه کرده. همین کنایه نیز در غزل 525 تکرار شده:هندوی شب نعره زنان کان ترک در خرگاه شدترک را به روشنی و سپیدی، سیاهی و تاریکی را به هندو تشبیه کرده.زادگاه حضرت مولانا در بلخ بوده که یکی از کهن ترین شهرهای جهان است. این دلیل نمی شود که مولانا در قونیه بوده، پس ترک است. مانند این می ماند که سوریه بگوید شریعتی از ما بوده، ولی پارسی می نوشته.ولی همواره گفتم، چامه سرایان ایرانی نه تنها برای ایران، بلکه برای همه چهان هستند. مولانا مال همه ی جهان است.بدرود.
user_image
قره داغلی
۱۳۹۸/۱۱/۲۵ - ۱۸:۰۱:۴۱
دیگر اینجا خودِ مولوی به روشنی اعلام موصع میکنه میگه گرچه به هندی شعر می گویم ولی تُرک هستم. حالا چرا به جای فارسی میگی هندی خود جای سوال هست!
user_image
Hosein
۱۳۹۸/۱۲/۱۷ - ۰۰:۱۰:۳۱
البته مولانا در غزل 2233 میفرماید: تو ماه ترکی و من اگر ترک نیستم. دانم بدین قدر که به ترکی است آب، سو.این اشعار دلیل نمیشه که مولانا ترک باشه.
user_image
مرزبان
۱۳۹۹/۰۱/۱۵ - ۱۰:۲۶:۲۹
از همه چیز گذشته بلخ باستانی که اصلا پهلو و پهله است و ان را یلخ بامی میگفتند و انرا پهله و پخله بختی به معنی بلخ روشن و بلخ خوشبخت میگفتند بهله بختی صفت بختی و پختی مانند پخش و پخش یکی هستند پخش کردن و بحش کردن یکیست در زمان ما بی سوادها جدایش کردند وهمان بی سوادها نفهمیدن در اوستا نیز بلخ با صفت بختی بامیک به معنی بلخ بخت روشنا امده است - لطفا کسی نیاید قوول فلان دانشمند را بیاورد که گمان کرده بخدی درست است -بلخ پایگاه ایران زمین ریشه اش پهلو و پرثو و پرسو یکی است پهله و پارسه به معنی مرکز پارسان است در واقع به معنی ضلح و دنده پارسیان است و این نام را به مراکز پارسی میدادند چهار ضلع پارسی بلخ پارسه پهله خراسان و پهله غربی شامل پنج شهرب بزرگ اذربایجان و همدان و اصفهان و ری و دینور میشد و تمتم شمال اهواز و شرق بغداد را میگرفت )این زبان پارسی دری است و گویش ادبی زبان پارسی است فارسی پهلوی نیز منسوب به پهله است و میتواند اشکانی باشد و میتواند ساسانی باشد و میتواند بلخی باشد به مجموع انها زبان پهلوانی میگیوند -پهلوان یعنی کسی که اهل یکی از این پهله هاست -ان نون نسبت است و پختو یعنی منسوب به بختو - - حالا به قول شیرازیا حالتون بختره کاکو - هرکه گفت بیتره بدانید اصل نیست - تازه به هیزمم میگفتن خیزم - علو بگیری - واخ واخ - بخ بخ - به به وه -بیچاره انان که گمان میکنند انسوی باختریا یعنی خاوریا - حالو حالتون بخترتره ؟ما به سختی نمردیم و او بر بختی مرد انقدر با ضمه نگویید پارسی را پاس بدارید و با گویش پهلوی اصیل خود سخن بگویید و با پارسی دری بنوسید
user_image
مرزبان
۱۳۹۹/۰۱/۱۵ - ۱۰:۴۶:۱۲
ما عکس مولوی را نداریم اما هر انسانی میتواند خود را در ایینه نگاه کند اگر شبیه ایغورهاست و مانند چینیها ست از نژاد زرد و غز ( ترک ) است و اگرنه بداند که در تهاجم غزان و مغول زبانشان برگشته اری در بلخ کنونی ازبکهایی هستند که مخلوطی از نژاد زرد و ایرانی هستند و مشکلی هم نداریم با ایشان -اصلا با گذشتگان هیچ مشکلی نداریم گذشتند و رفتند دیگر از چنگیز بتر که نیست - اولاد زاده اش امیر بخارا به ایران امد و شناسنامه ایرانی دارد و نوه اش در مشهد از ازبکستان خواست سمرقند و بخارا را به تاجیکان برگرداند
user_image
حسینی
۱۳۹۹/۰۳/۲۴ - ۰۸:۵۸:۰۴
ترک بودنش رو داره اثبات میکنه
user_image
کاوه ایلامی
۱۳۹۹/۰۴/۲۴ - ۰۲:۲۷:۱۵
ترک دربعضی اشعار مولانا یعنی سفیدی و خوش طینتی و هندو یعنی سیاهی وتاریکیاینجا منظور مولوی تبار ونژادوقومیت اش نیست چون واضح است که او بلخی است وبلخ از کهن ترین شهرهای فارسی در اوستا استاینجا مولوی میگوید اگرچه ظاهر و زبانم بد و هندیانه است اما اصل وباطنم خوب و ترکانه استگواه این مطلب اشعار دیگرش راجع به ترک وهندو و ضد بودن آنهاست و اگر مولانا منظورش تبار ترکی اش بود پس زبانش هم باید هندی میبود که اینجور نیستحاضران گفتند ای صدر الوریراست‌گو گفتی دو ضدگو را چراگفت من آیینه‌ام مصقول دستترک و هندو در من آن بیند که هستبد هندو نمودم آینه‌امحسد و کینه نیست اعلامشنفس هندوست و خانقه دل مناز برون نیست جنگ و آرامش
user_image
حامد
۱۳۹۹/۱۰/۱۲ - ۱۶:۵۴:۳۴
در بعضی از نسخه ها اینگونه آمده :/اصلم ترک است گرچه دری می گویم/
user_image
میثم.ط
۱۴۰۰/۰۱/۱۵ - ۱۴:۳۷:۵۸
گویا حضرات هیچ فهمی از استعاره های ادبی در زبان پارسی ندارند. پان ها و ترکیه همواره کوشیده است تا بزرگان ایران را بدوزد، از بس که خود هیچ ندارد!مولانا فرماید:گه ترکم و گه هندو گه رومی و گه زنگیاز نقش تو است ای جان اقرارم و انکاردر این رباعی، می فرماید که اگرچه هندی گویم، این که دارد پارسی می گوید، نه هندی. اینها استعارات ادبی است. ترک و هندو در چامه های مولانا استعاره است، نه در معنی حقیقی!
user_image
Franz
۱۴۰۰/۰۵/۱۶ - ۰۸:۵۷:۱۰
با سلام، لطفا دوستان بدون سواد ادبی نسبت به هیچ موضوعی اظهار نظر نفرمایند، ضمنا اینگونه مسائل رو فقط باید با منطق حل کرد، نه با تعصب و نه با مراجعه به تاریخی که همه‌ش دروغ هست. ابتدا خدمت عزیزانی که دائما اشاره به استعاره بودن واژه ترک در این رباعی دارند عرض می کنم؛ درسته واژه ترک در ادبیات استعاره از معشوق زیبا و دلربا هست، با این حال عزیزان هنوز نمی دانند که چگونه میشه فرق استعاره رو با معنای حقیقی تشخیص داد؛ چرا هیچ توجهی به بیت اول رباعی ندارید؟ اگر حضرت مولانا استعاره بیان می کنند پس چرا در بیت اول از مردمی (یقینا مردم قونیه) خواهش دارند تا او رو از خودشون بدانند؟ اینجا آشکارا می فرمایند من از خودتون هستم؛ پس وقتی استعاره خواهیم داشت که عناوین ابیات قبلی شعر بر این امر دلالت داشته باشند، اما اینجا مولانا اول گفته من رو از خودتون بدونید، سپس ترک بودن رو بیان کرده که دلیل خود مولانا برای مردم هست. شاید برخی فکر کنند ترک اینجا ایهام هم باشه و مولانا هم ترک بودنش رو اعلام میکنه و هم پاکدل بودنش رو؛ اما این هم یک دلیل عالی برای این هست که مولانا از استعاره استفاده نکرده زیرا هرگز در هیچ شعری از ترک به معنای زیبا برای باطن و قلب پاک استفاده نشده، بلکه همواره برای چهره و منظر زیبا کاربرد داشته؛ لذا تنها منظور مولانا در اینجا ترک بودنش هست و بس. این یک استدلال کاملا فلسفی و دقیق و همچنین ساده و قابل فهم هست؛ اگر دوستان متعصب که میگن مولانا ترک نیست همین استدلال رو هم نپذیرند آشکارا مهر جهل و نادانی رو به پیشانی خودشون خواهند کوبید. با آرزوی موفقیت. 
user_image
Franz
۱۴۰۰/۰۵/۲۱ - ۰۹:۴۱:۲۶
جناب پروفسور، ما از اشعار دیگه حرف نمی زنیم، از این شعر حرف می زنیم، من یک درخواستی دارم؛ شما که بلدید این شعر رو درست به زبان کنونی معنا کنید. به تنها چیزی که اشاره نمی کنید معنی شعر هست؛ همه چیز شعر معناش هست اما همونطور که گفتم آنقدر از لحاظ ادبی بی‌سواد هستید که همین مطلب در سطح ابتدایی رو هم درک نمی کنید، صرفا خوب بلدید با پر کردن صفحات و استفاده از متون طولانی اصل
پاسخ رو ندید و مخاطب رو گیج کنید. ضمنا این اصلا به پان‌ترکیسم ارتباطی نداره، بنده هم اصلا ترک نیستم واقعا، فقط واقعا هر آدم عاقلی از این حجم حرف بیهوده و ساختگی شماها حیرت میکنه به جای عریضه شش متری نوشتن درباره هویت مولانا آموزه های ایشون رو بخونید و پی به عقل و منطق ببرید، هرچند که هرگز نخواهید برد.
user_image
ملیکا رضایی
۱۴۰۰/۰۵/۲۱ - ۱۱:۰۷:۳۶
سلام  به نظر من با لحن بهتر نظر بدهیم بهتر هست ....   :) چرا با هم درست صحبت نکنیم ... Farnaz عزیز اتفاقا هویت مولانا و دین او در فهم اشعار کمک دو چندان دارد کلا زندگی ابتدایی و دین شاعر میتواند کمک زیادی در فهم اشعار شعرا کند  سپاس از شما دوستان عزیز ...
user_image
شایان غفوری
۱۴۰۰/۰۷/۰۸ - ۱۷:۰۸:۲۴
پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
شایان غفوری
۱۴۰۰/۰۷/۰۸ - ۱۷:۰۹:۳۸
https://www.instagram.com/p/CBiwVEIDLza/?utm_medium=copy_link
user_image
کوروش عباسی
۱۴۰۰/۱۱/۲۷ - ۱۲:۰۸:۲۰
دوستان پانترک که بویی از ادبیات و شعر فارسی نبردن توی شعر عرفانی دنبال نژاد مولانا میگردنمیدونیم که شما به شعر علاقه ندارید و بیشتر دنبال هویت میگردید ولی معنی این مصرع ساده براتون بیان میکنم: دیدید بعضی وقتا آدما بهم میگن درسته قیافم غلط اندازه ولی دلم مهربون اینجا هم منظور مولانا همینه عزیزم میگه اصلم ترک است  یعنی درونم روشنه ولی هندی گویم ( هندی گویم اشاره به شعر های عجیب و غریب خودش داره )  منو بیگانه نبینید من از خودتونم برداشت شما خیلی خوبه اینکه مولانا گفته داداشیا منم تورک بیاید بغلم خال هندو و ترک شیرازی هم در شعر حافظ اومده خال سیاه و زیبا روی شیرازی  یا شهریار میگه برو ای ترک میگه برو ای سنگ دل یا برو ای زیبا رو شهریار یک دفعه که نمیاد بگه برو ای فارس یا برو ای کرد یا برو ای انگلیسی مفهوم شعر رو فقط کسی میفهمه که علاقه مند به شعر باشه  
user_image
سپیتامن آرین
۱۴۰۱/۰۶/۲۳ - ۰۳:۰۰:۵۰
سعدی علیه الرحمه: سعدی از پرده عشاق چه خوش می‌گوید ترک من پرده برانداز که هندوی توام  ای امان از جهل اندر جهل اندر جهل مرکب جماعت متعصب پانترک،این ترک و هندو و رومی و زنگی در اشعار شاعران استعاره از دو صفت متضاد هستند نه نژاد و تبار،نه تنها در اشعار مولوی بلکه در اشعار اغلب شاعران فارسی به کار گرفته شده،محض اطلاع چند نمونه میاوریم:  خاقانی شروانی: هندو بچه ای سازد ازین ترک ضمیرم  زان تا نشناسند بگرداند جلباب  و مجدد  ایشان میفرماید :  ز زلفت بس نبود این ترک تازی  که هندوی دگر را برکشیدی  تو بر خاقانی بیچاره دایم گهی تیغ و گهی خنجر کشیدی     یا خود مولانا در اینجا مجددا همین تعابیر را بکار برده: حاضران گفتند ای صدر الوری راست‌گو گفتی دو ضدگو را چرا گفت من آیینه‌ام مصقول دست ترک و هندو در من آن بیند که هست   یا مجدد میفرماید:  بد هندو نمودم آینه‌ام حسد و کینه نیست اعلامش نفس هندوست و خانقه دل من از برون نیست جنگ و آرامش  یا مثلا نظامی گنجوی در چند جا این استعارات را بکار گرفته است : دلش را برده بود آن هندوی چست به ترکی رخت هندو را همی جست ز هندو جستن آن ترکتازش همه ترکان شده هندوی نازش گشاد این ترک خو چرخ کیانی ز هندوی دو چشمش پاسبانی جهان هندوست تا رختت نگیرد مگیرش سست تا سختت نگیرد  قرن ۲۲ شده و متاسفانه تنها کشورهایی که نژادپرستی را تبلیغ میکنند ترکیه و جمهوری دروغین آذربایجان هستند که تحت لوای پانترکیسم انهم با جعل و تحریف ،و دروغ پراکنی و سرقت مفاخر دیگران ذهن جوان ایرانی را شستشو می دهند
user_image
بابک
۱۴۰۲/۰۲/۰۷ - ۱۱:۲۷:۱۱
چه تعصب زننده‌ای! الزامأ در کشف حقیقت، حق با اکثریت غوغاگر و تکرارگر نیست. 
user_image
پیک سحری ا
۱۴۰۲/۱۱/۰۵ - ۰۳:۳۸:۱۵
مولانا در شعر دیگری میفرماید :‌ مرا گویی تو را با این قفس چیست اگر مرغ هوایی من چه دانم مرا راه صوابی بود گم شد ار آن ترک ختایی من چه دانم - در مصرع آخر واژه ی ترک ختایی گویاست که منظور از ترک در اکثر مواقع چیست ؟ ختا شهری ترک نشین در شمال چین امروزی است که تقریبا نزدیک به بلخ است منطقه ای که مولانا متولد شده است. من ترک ختایی هستم دیگر نمیشود استعاره باشد.  
user_image
نریمان یی
۱۴۰۳/۰۱/۲۴ - ۱۰:۰۹:۴۳
مولانا در بلخ به دنیا آمده و سپس در دوازده سالگی از ایران رد شده رفته پایتخت کشور سلجوقیان روم یعنی شهر قونیه و تمام عمر خود را در قونیه زندگی کرده سپس همانجا هم فوت کرده و مقبره اش انجاست. در ایران زندگی نکرده است. شمال افغانستان که بلخ هم شامل آن میشود هنوز هم عمدتا ترک زبان هستن و هزاره ها و ترکان ختایی و بعضی ها ازبیک هستن. بیدل دهلوی هم ترک بود ولی کلا فارسی شعر گفته و حتی شهریار هم ترک بود تو تبریز خودمان شعر فارسی گفته چی میشه مثلا یکی مثل مولانا هم ترک باشه و شعر فارسی بگه چیز عجیبی نیس
user_image
سپیتامن آرین
۱۴۰۳/۰۲/۰۷ - ۰۷:۰۸:۱۶
در کتاب مسالک الابصار نوشته شهاب الدین احمد بن فضل الله عمری، رئیس دیوان انشای سلاطین مملوکی مصر و شام که ایران و ایرانی را در آن دوران، یعنی نیمه نخست قرن هشتم هجری تعریف کرده است. یعنی همان سالهایی که حافظ در شیراز شعر می سرود.  فی مملکة الإیرانیین وهی العراق والعجم وخراسان)، هذه المملکة طولا من نهر جیحون المحیط بأخر حد خراسان إلی الفرات القاطع بینهما وبین الشام. وعرضا من کرمان المتصل بالبحر الفارسی المنقسم من البحر الهندی إلی نهایة ما کان بید بقایا الملوک السلجوقیة بالروم علی نهایة حدود العلایا وأنطاکیة من البحر الرومی". ویفصل فی الجانب الشمالی بین هذه المملکة وبین بلاد القبجاق النهر المجاور الباب الحدید وهو المسمی باللغة الترکیة دمر قابو ، وبحر طبرستان وهو المسمی بحر الخرز والقلزم ). أخبرنی الفاضل نظام الدین أبو الفضائل یحیی بن الحکیم الطیاری : أن هذه المملکة تکاد تکون تربیعیة)، فیکون طولها بالسیر المعتاد أربعة أشهر، وعرضها
user_image
سپیتامن آرین
۱۴۰۳/۰۲/۰۷ - ۰۷:۰۹:۱۶
#حمدالله_مستوفی قزوینی دانشمند قرن هفتم در “نزهه القلوب” طول و عرض ایران را این‌گونه برمی‌شمارد : “ملک ایران زمین، در واقع بر میان ربع مسکونست طولش از قونیه روم است  تا جیحون بلخ . مسافت مابین طول ایران  به حساب بطلمیوسی هشتصد و پنجاه و شش فرسنگ بود  و به قیاس ابوریحان ششصد و چهل و هفت فرسنگ از جیحون بلخ تا سلطانیه سیصد و چهل و شش فرسنگ و از سلطانیه تا قونیه روم سیصد و یک فرسنگست. و عرضش از عبادان بصره است  تا باب الابواب تمورقپو و  مسافت مابین العرضین که عرض ایران زمین باشد  به حساب بطلمیوسی سیصد و پنجاه و هشت فرسنگ
user_image
سپیتامن آرین
۱۴۰۳/۰۲/۰۷ - ۰۸:۰۹:۳۰
جهت اطلاع جهال بخشی از شهرهای ایران در شاهنامه که بیانگر حدود قلمرو ایرانی بوده:   بزرگان که از #بردع و #اردبیل بپیش جهاندار بودند خیل ز #بغداد گردان جنگاوران که بودند با زنگهٔ شاوران سپاهی گزیده ز گردان #بلخ بفرمود تا با کمانهای چرخ سپرهای #گیلی بپیش اندرون همی از جگرشان بجوشید خون ز بغداد و گردن فرازان #کرخ بفرمود تا با کمانهای چرخ دگر لشکری کز #خراسان بدند جهانجوی و مردم شناسان بدند شه #غرچگان بود برسان شیر کجا ژنده پیل آوریدی بزیر بزرگان که از کوه #قاف آمدند ابا نیزه و تیغ لاف آمدند سپاهی ز تخم فریدون و جم پر از خون دل از تخمهٔ زادشم   فردوسی