
مولانا
رباعی شمارهٔ ۱۲۳۲
۱
دوش آمده بود از سر لطفی یارم
شب را گفتم فاش مکن اسرارم
۲
شب گفت پس و پیش نگه کن آخر
خورشید تو داری ز کجا صبح آرم
تصاویر و صوت

نظرات