مولانا

مولانا

رباعی شمارهٔ ۱۶

۱

ای اشک روان بگو دل‌افزای مرا

آن باغ و بهار و آن تماشای مرا

۲

چون یاد کنی شبی تو شبهای مرا

اندیشه مکن بی‌ادبیهای مرا

تصاویر و صوت

کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1298

نظرات

user_image
کمال داودوند
۱۳۹۶/۰۹/۲۰ - ۱۵:۴۸:۰۷
5443
user_image
نیاز
۱۳۹۸/۰۱/۱۲ - ۱۸:۱۲:۱۸
ای باد سحر خبر بده مر ما رادر ره دیدی آن دل آتش‌پا رادیدی دل پرآتش و پرسودا راکز آتش بسوخت صد خارا را
user_image
وحید یزدی
۱۴۰۲/۰۷/۰۴ - ۱۲:۵۵:۵۵
مولانا خطاب به اشک روی گونه‌‌اش می‌گوید که به یار من که باعث شادی قلبم است، آن کسی که با بودنش گویی من در بهشت و در فصل بهار هستم و به تماشای او می‌پردازم. اگر شبی به یاد من افتادی، یاد خوبی‌های من بیفت نه بدی‌ها و بی‌ادبی‌های من