
مولانا
رباعی شمارهٔ ۱۶۸۰
۱
افتاد مرا با لب او گفتاری
گفتم که ز من سیر شدی گفت آری
۲
گفتا بده آن چیز که جیم اول اوست
گفتم دومش چیست بگو گفت آری
تصاویر و صوت

نظرات
امیرهمایون
بهروز
وفایی
وفایی
محبوبه
عباس مشعوفی
سارا
سعادت
s.Ali
علیرضا
آینهٔ صفا
پاسخ میدهد و چیزی را به ازایش از عاشق طلب میکند. اما چون در حال خروج از وصال است، روی جفاگر و پرناز او غالب آمده و سربسته طلباش را اعلام میکند: آنچه حرف اولاش جیم است.«گفتم دومش چیست بگو گفت آری»عاشق نمیفهمد و یا خود را به نفهمی میزند که این چیز که با جیم شروع میشود چیست و گویی از معشوق میخواهد ناز و جفا را کنار گذاشته و مثل چندی پیش که در حال گفتار با لب او بود، حرف دوم را هم بگوید تا عاشق بفهمد. اما معشوق از این عاشقِ پرتوقع سیر گشته و با همان «آری» به او میفهماند که زمان وصل ما تمام شده و تا زمانی که جیم را ندهی در هجران خواهی ماند.حال اینکه «جیم» حقیقتا چیست، بر ما هم پوشیده است و تنها زمانی آشکار میشود که آن جیم را نثار معشوق خود کنیم، با امید به اینکه بیافتد با لب او گفتاری.