مولانا

مولانا

رباعی شمارهٔ ۱۶۸۰

۱

افتاد مرا با لب او گفتاری

گفتم که ز من سیر شدی گفت آری

۲

گفتا بده آن چیز که جیم اول اوست

گفتم دومش چیست بگو گفت آری

تصاویر و صوت

کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1451

نظرات

user_image
امیرهمایون
۱۳۹۰/۰۹/۱۵ - ۲۳:۱۲:۱۶
به نظر من ی انتهای آری دوم ی نکره است، یعنی کلمه مورد نظر بایست جار باشه. حالا جار میتونه به معنای ندا باشه، یعنی ندایی سر کن، که به نظر من جور در نمیاد! معنای دیگر جار که شاید مفهوم داشته باشه رو اینجا میشه پیدا کرد:پیوند به وبگاه بیرونیعلاوه بر اون معنایی که پیدا کردین، جار میتونه به معنای دُبر باشه که اون هم اینجاست:پیوند به وبگاه بیرونیاین دو تنها مفاهیمی بود که معنا دار بود به نظرم. جالبه که معنایی از این شعر در اینترنت پیدا نمیشه.
user_image
بهروز
۱۳۹۶/۰۱/۰۸ - ۱۸:۱۰:۳۸
جان
user_image
وفایی
۱۳۹۶/۰۱/۲۱ - ۱۸:۲۰:۱۴
عجب مفاهیمی به ذهن شما می رسد ! واقعا به عقل جن هم نمی رسید !استغفر الله گفتا بده آن چیز که جیم اول اوست ، یعنی جواب بده . جیم ، اول جواب است .گفتم دومش چیست بگو گفت آری ، یعنی " جواب آری " بده .
user_image
وفایی
۱۳۹۶/۰۱/۲۱ - ۱۸:۴۳:۰۹
نمی دانم ، شاید هم نظر آقای بهروز درست تر باشد : یعنی " جان دادن "
user_image
محبوبه
۱۳۹۷/۰۹/۲۳ - ۱۶:۰۴:۳۲
همتون دارید اشتباه میکنید در واقع منظور از گفتا بده آن چیز که جیم اول اوست جام می هست با توجه به کلمه چیز که به اشیاء دلالت داره که همون ظرف جام است
user_image
عباس مشعوفی
۱۳۹۸/۰۳/۲۳ - ۲۲:۲۶:۵۱
این رباعی، چیستان است. آیا چیزی که معشوق خواسته جام می است؟ در این صورت، حرف نخست واژة جام، یعنی جیم از آن انتزاع شده است و جیم به عنوان نشانه ای آمده است .جیم .حرف اول جان هم هست . در راه معشوق جان بده ، فانی باش آن وقت می توان به وصال من که همان آری من باشد برسی .نمونه اش را در مثنوی داریم که با این بیت شروع می شود آن یکی آمد در یاری بزد ...بین گفتاری و گفت آری هم که جناس مرکب هست .
user_image
سارا
۱۳۹۸/۰۵/۰۴ - ۰۸:۲۷:۳۴
فرمودند جیم اول اوست و آری دوم اوست یعنی "جاری" . شاید میخواسته بگه اگر چه من ازت سیر شدم ولی تو جاری باش...
user_image
سعادت
۱۳۹۸/۱۲/۱۲ - ۱۰:۰۰:۵۳
شک نکنید واژه ی پایانی مصرع آخر " آنی " استکه در این صورت واژه ی جان بدست میاد که کاملا همخوانی دارهگفتم دومش چیست بگفتا آنی آنی به معنای یک آن که با جیم مصرع نخست میشود "جان"گنجور جان حتما ویرایش کن
user_image
s.Ali
۱۳۹۹/۰۸/۲۶ - ۰۷:۳۸:۱۰
مصرع دوم کاملا درست نوشته شده و هیچ ربطی به جان نداره.چون عاشق داره چیزی از معشوق طلب میکنه و این چیز نمیتونه جان باشهاین عاشقه که جان میده نه معشوق. کاملا اشتباهه که بگیم عاشق از معشوق طلبِ جان میکنهمعنی درست جام شرابه.آون چیز که اولش "جیم" داره، جام شرابه. که البته در تمام اشعار منظور از می و جام و شراب چیزهایی غیر از معنی ظاهری اونهاستاینجا عاشق وقتی جواب رد میشنوه طلب جام میکنه. چرا که رسیدن به معشوق در هشیاری امکان پذیر نیست. باید مست باشی تا حقیقت رو ببینی. و بعد از مست شدن، میپرسه که دومین مرحله بعد از مستی چیه؟ و در جواب "آری" میشنوه. یعنی در یک جمله؛ تا وقتی که هشیاری به جایی نمیرسی و جواب منفیه. وقتی جام رو گرفتی و شراب رو نوشیدی و مست یار شدی، اونوقته که جواب مثبت میگیریالبته امیدوارم مخالفین فلسفه عرفان و حکومتی ها طبق معمول جهت تخریب، مستی رو عرق خوری معنی نکننشعرای زیادی بارها توضیح دادن که مراد از می و قدح و شراب چیه
user_image
علیرضا
۱۳۹۹/۱۱/۲۸ - ۱۸:۱۰:۴۸
با عرض پوزش خدمت جناب s.Ali ، شما هنوز خود شعر را به درستی نخوانده ای دوست عزیز ، اتفاقا برعکس فرمودی ،در اصل در مصراع اول بیت دوم ، معشوق داره چیزی را از عاشق طلب مبکنه نه برعکسش که شما بیان داشتی.معشوق وقتی جواب رد به عاشق میده ، بعدش خود معشوق از عاشق چیزی را طلب میکند که حرف اول آن جیم است .به نظر بنده حقیر، منظور معشوق از نام چیزی که حرف اولش جیم می باشد ، این است که ای عاشق در راه عشق جانت را بده و وقتی عاشق فکر میکند و دنبال حرف دوم برای یافتن جواب میگردد ، معشوق می گوید که لایق همان جواب " آری " در رد کردن عشقت ، هستی چون عاشقی که در راه جان دادن برای معشوق " فکر کند " لیاقت آن عشق را نداردعاشق واقعی با یک اشارت ، جان خود را بدون لحظه ای تامل و درنگ در راه عشق می دهد
user_image
آینهٔ صفا
۱۴۰۱/۰۴/۰۱ - ۰۷:۳۱:۵۸
«افتاد مرا با لب او گفتاری»گفتار با لبِ یار مجاز از وصال و هم‌نشینی و بوسیدن معشوق است. پس این رباعی در فضای وصال، مستی و «دویی=یکی» سروده شده و وقایعی که در این حال رخ داده را بیان می‌کند. همچنین مشخص می‌کند که «من=عاشق» و «او=معشوق»«گفتم که ز من سیر شدی گفت آری»سیر شدنِ معشوق از عاشق مجاز از پایان حالت مستی/وصال عاشق و آغاز ناز/هجران دوباره‌ی معشوق است. پس عاشق در لحظه‌ی خروج از عالمِ وحدت/مستی و بازگشت به عالمِ هجران/خماری است. همچنین می‌توان گفت که عاشق به کنایه از معشوق می‌طلبد که بگوید «نه از تو سیر نیستم» تا این حال ادامه یابد، ولی معشوق آری می‌گوید.«گفتا بده آن چیز که جیم اول اوست»معشوق این کنایه‌ی عاشق را با ارائه‌ی راهی برای به تعویق انداختن هجران
پاسخ می‌دهد و چیزی را به ازایش از عاشق طلب می‌کند. اما چون در حال خروج از وصال است، روی جفاگر و پرناز او غالب آمده و سربسته طلب‌اش را اعلام می‌کند: آنچه حرف اول‌اش جیم است.«گفتم دومش چیست بگو گفت آری»عاشق نمی‌فهمد و یا خود را به نفهمی می‌زند که این چیز که با جیم شروع می‌شود چیست و گویی از معشوق می‌خواهد ناز و جفا را کنار گذاشته و مثل چندی پیش که در حال گفتار با لب او بود، حرف دوم را هم بگوید تا عاشق بفهمد. اما معشوق از این عاشقِ پرتوقع سیر گشته و با همان «آری» به او میفهماند که زمان وصل ما تمام شده و تا زمانی که جیم را ندهی در هجران خواهی ماند.حال اینکه «جیم» حقیقتا چیست، بر ما هم پوشیده است و تنها زمانی آشکار می‌شود که آن جیم را نثار معشوق خود کنیم، با امید به اینکه بیافتد با لب او گفتاری.