مولانا

مولانا

رباعی شمارهٔ ۱۷۹۱

۱

گر با همه‌ای چو بی منی بی‌همه‌ای

ور بی‌همه‌ای چو با منی با همه‌ای

۲

در بند همه مباش، تو خود همه باش

آن دم داری که سخره‌ای دمدمه‌ای

تصاویر و صوت

کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1461

نظرات

user_image
احمد رحیم‌خانی سامانی
۱۳۹۶/۰۶/۳۱ - ۱۶:۴۴:۵۱
مولانا بیت نخست این رباعی را در آغاز حکایت «آن درویش کی در کوه خلوت کرده‌بود و بیان حلاوت انقطاع و خلوت و داخل شدن درین منقبت که أنا جلیسُ من ذکرنی و آنیسُ مَن استأنسَ بی» در دفتر سوم و پیش از بیت 1614 بر اساس تصحیح نیکلسون آورده‌است. مقصود از این رباعی آن است که خدا همه کس انسان است و غیر حق در برابر خدا هیچند، ولی حیف که انسان همواره اسیر دمدمه‌های مردم و نفس است.
user_image
مهناز تیزدست
۱۳۹۹/۰۴/۱۶ - ۰۱:۱۶:۱۴
انسانها هر کدام جزیی از آن کل مطلق هستند.... درگیر انسانها شدن یعنی مشغول شدن به جزءها و این با روح مطلق گرای انسان منافات دارد.و جز پریشانی به دنبال ندارد.. بنابراین فقط مانوس شدن با خداوند که کل مطلق است ثمرهء آرامش و شادی و استغناء دارد .... آگاا باشبد که دل آرام نمیشود جز با یاد خداوند.... و این بیت چه زیبا نشاندهنده این مضمون است.
user_image
حبیب اله حاجی زاده
۱۳۹۹/۱۰/۲۱ - ۰۳:۵۶:۴۷
اولین بیت این رباعی در دفتر سوم مثنوی ، در حکایت آن درویش که در کوه خلوت کرده بود آمده ، بود درویشی به کهساری مقیم/ خلوت او را بود همخواب و ندیم
user_image
فریدون قاسمی
۱۴۰۳/۰۶/۲۵ - ۰۷:۱۳:۳۸
اساتید محترم لطفا راهنمایی بفرمایید: معنی مصراع آخر چیست؟ 🤔