
مولانا
رباعی شمارهٔ ۱۸۸۴
۱
رفتم بر یار از سر سر دستی
گفتا ز درم برو که این دم مستی
۲
گفتم بگشای در که من مست نیم
گفتا که برو چنانکه هستی هستی
تصاویر و صوت

نظرات
ایران