
مولانا
رباعی شمارهٔ ۱۸۹۷
۱
شب رفت و دلت نگشت سیر، ای ایچی
دست تو اگر نگیرد آن مه هیچی
۲
خفتند حریفان همه چارهات اینست
کاندر می لعل و در سر خود پیچی
تصاویر و صوت

نظرات