مولانا

مولانا

رباعی شمارهٔ ۲۲

۱

ای دریا دل تو گوهر و مرجان را

درباز که راه نیست کم خرجان را

۲

تن همچو صدف دهان گشاده است که آه

من کی گنجم چو ره نشد مرجان را

تصاویر و صوت

کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1299

نظرات

user_image
کمال داودوند
۱۳۹۶/۰۹/۲۶ - ۱۴:۵۴:۴۸
در این جا مرجان یک جانور در یا ی بی مهر ه استجمع این رباعی از 6268
user_image
مهدی قناعت پیشه
۱۳۹۸/۰۱/۱۸ - ۱۵:۰۰:۵۱
دریا دل که پر از گنج و مرجانیا دل خودرا بر بی دلان و فقرای آن بگشا تن میگوید ارزشی ندارد و بدون گوهر هستی است تا جان و قانون و راه خدا را ندارد و یا برای دانایی و ثروت درون باید نه به تن بلکه دل و جان را دریابی
user_image
مهدی قناعت پیشه
۱۳۹۸/۰۱/۳۰ - ۱۷:۵۴:۲۱
البته منظور از دریا دل همان لطف ونور خداوند است که در دل انسان چون بتابد یا بیافتد گنج دل یا همان جان انسان زنده گردد وتن چو صدف دهان گشوده یعنی چون گنج صدف درون دل آن است و تا دهان نگشاید و مروارید درون خود را با دادن جان خود میدهد تن انسان نیز تا از جان نگذرد چون صدف گنج دلش آشکار نمیگردد