
مولانا
رباعی شمارهٔ ۲۴۸
۱
بستم سر خم باده و بوی برفت
آن بوی بهر ره و بهر کوی برفت
۲
خون دلها ز بوش چون جوی برفت
زان سوی که آمد به همان سوی برفت
تصاویر و صوت

نظرات