مولانا

مولانا

رباعی شمارهٔ ۲۵۱

۱

پی بر به جهانی که چو خون در رگ ماست

زیرا که فسونگر و فسون در رگ ماست

۲

غم نیست ، که آثار جنون در رگ ما است

خون چون خسبد خاصه که خون در رگ ماست

تصاویر و صوت

کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1320

نظرات

user_image
زیبا روز
۱۴۰۱/۰۴/۰۸ - ۱۵:۲۰:۴۹
فسون؛ یاجادو به کار بردن کلمات واعمالی ست که فهم آن از دایره ادراک عقلانی بشر فراتر است . در مثنوی هم جایی که فرستاده ی قیصر روم نزد عمر می آید ‌و از وی در باره راز خلقت می پرسد ؛ مولانا از زبان عمر می سراید : مرد گفتش کای امیرالمومنین جان ز بالا چون در آمد در زمین؟ مرغ بی اندازه چون شد در قفس ؟ (عمر) گفت : حق بر جان فسون خواند و قصص.... از فسون او عدم ها زود زود خوش معلق می زند سوی وجود گفت در گوش گل و خندانش کرد گفت با سنگ و عقیق کانش کرد گفت با جسم آیتی تا جان شد او گفت با خورشید تا رخشان شد او *بنا بر این منظور از افسون خواندن در مورد خداوند؛ گفتن کلمه الهی «کن» یعنی باش است .یعنی خلق‌از‌عدم‌مطلق https://t.me/didarmasnavi