
مولانا
رباعی شمارهٔ ۳۴۱
۱
زان روی که دل بستهٔ آن زنجیر است
در دامن تو دست زدن تقدیر است
۲
چون دست به دامنش زدم گفت بهل
گفتم که خموش روز گیراگیر است
تصاویر و صوت

نظرات