مولانا

مولانا

رباعی شمارهٔ ۳۶۲

۱

عشق تو چنین حکیم و استاد چراست

مهر تو چنین لطیف بنیاد چراست

۲

بر عشق چرا لرزم اگر او خوش نیست

ور عشق خوش است این همه فریاد چراست

تصاویر و صوت

کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1330

نظرات

user_image
Sadegh Sohrabian
۱۳۹۷/۰۷/۲۱ - ۰۵:۱۵:۳۰
عالی❤️
user_image
Azari
۱۳۹۹/۰۲/۲۹ - ۰۱:۲۸:۳۴
عشق خوش آیندترین احساسات است اما تاثیرش درد و دلتنگی و بی قراریست . دل که جایگاه محبت شده در اثر عشق خواهد سوخت و صبوری چه بسا عاشق را پیش از پختگی نابود کند!(عشقِ معشوق) در این شعر مورد خطاب است ، عاشق بیکباره دریافته که عشق : استاد و رند و همه چیز دان است ، پس چه کسی در مقابل او شانسی دارد؟ تا از دام فراق بِدَر شود ؟ در صورتی ک عین روز از ابتدا برای عاشق روشن بود که معشوقه اش بی اندازه لطیفست و مهرش ک در دل خود او نشسته از ازل مهری پاک بوده .لرزیدن بر عشق : آیا عاشق دلیل بیقراری خود را میپرسد ؟ با فرض بر اینکه عشق احساسی بد و ناخوش آیند است؟ آخر او باور داشته عشق را به عنوان موهبتی خوش و یا اینکه او خود را جواب میکند ، از خود میخواهد ازین راه برگردد و رها کند چرا ک استوار راه رفتن بهتر از قدم زدنهای سست و لرزان است . و دلیلی برای سوال خود میگوید ( به حالت پرسش):پس این هیاهویی ک در دلم افتاده / این ناله های عشاق ک مدام گریانند / این همه رنج چه دلیلی دارد ؟ مگر عشق چیزی خوش نبود؟گویا عاشق پشیمان شده ، بلی! پشیمان شده در عین حال به یگانگی عشق اعتراف میکند .هر انسانی توانایی تفکر دارد و شاید اندیشه ی عشاق عمیق ترین افکار را خلق کند . لحظه ای و آنی اتفاق می افتد که عاشق در فکر فرو رفته و به حیرت میرسد .حیرت همان وادی ششم در هفت شهر عطار ک موجب سرگشتگی و حیرانی عاشق میشود چرا ک او نمیداند آیا واقعن عاشق است یا ول معطل و فارغ؟آیا خداپرستم یا بت پرست؟در حقیقت هر دو است . چون با مسائل در این وادی ب شکلی تازه و برخلاف گذشته برخورد خواهد شد . عاشق همان عاشقی نیست ک ب سادگی پیش ازین هر چیزی را میپذیرفت اینک دلایل و
پاسخ ها هم خوشایندند و هم ناخوشایند .