مولانا

مولانا

رباعی شمارهٔ ۵۸۵

۱

بسیار تو را خسته‌روان باید شد

و انگشت‌نما‌ی این و آن باید شد

۲

گر آدمی‌یی بساز با آدمیان

ور خود مَلَکی‌، بر آسمان باید شد

تصاویر و صوت

کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1350

نظرات

user_image
فرشاد نصیری
۱۴۰۰/۰۷/۲۹ - ۰۸:۳۴:۳۹
در تایید و تاکید همین شعر حضرت مولانا کلیم کاشانی غزلی زیبا دارد که میگوید :  طبعی به هم رسان که بسازی به عالمی یا همتی که از سر عالم توان گذشت  بسیار بسیار این شعر مولانا و کلیم کاشانی پر مغز است ، درد بسیاری از ما انسانها را مولانا چشیده و نسخه ای که بیرون داده فقط مدارا کردن با انسانهای بد و دیو صفت است ، اما به نظر من سازش با آدمیان کاملا حرف درستی است ولی میتوان معادله را جور دیگر نیز حل کرد آن هم اینکه‌ اگر توان سازش با آدمیان را نداری و بد خویی و بد سرشتی دیگران تو را رنج میدهد حد اقل کاری که میتوان کرد این است که خود را از آنها بستانی ، چون آدمی بر اساس حاکمیت اراده مخیر است تا خودش را از هر شخصی که وی را رنجانده بگیرد 
user_image
ملیکا رضایی
۱۴۰۰/۰۷/۲۹ - ۱۳:۳۳:۴۰
برخلاف شما به نظرم اگر کسی در برابر آدمیان مدارا کند او خود نیز به گونه ای چون آنان هست ... هیچ کس در برابر جهالت و نادانی و ظلم سکوت نخواهد کرد مگر آنکس که چون او باشد و البته اضافه نمایم که این به همه نمیتوان نهاد چون برخی هستند که توان مقابله کردن ندارند ؛ و مولانا هم به خوبی این تمایز را نشان داده در مصراع دوم بیت دوم که اگر این طور نیستی پس از همانانی استی که در برابر ظلم و نادانی و بد و ... نمی‌توانند سکوت کنند و حقیقتا آنان که اینگونه بودند آنچنان ایستادند که در نهایت یا خود از ظلم ها بمردند یا به دست ظالمان بمردند ...