
مولانا
رباعی شمارهٔ ۷۹۵
۱
گفتم جانی به ترک جان نتوان کرد
گفتا جانرا چو تن نشان نتوان کرد
۲
گفتم که تو بحر کرمی گفت خموش
در است چو سنگ رایگان نتوان کرد
تصاویر و صوت

نظرات