مولانا

مولانا

رباعی شمارهٔ ۸۴

۱

اندیشه و غم را نبود هستی و تاب

آنجا که شرابست و ربابست و کباب

۲

عیش ابدی نوش کنید ای اصحاب

چون سبزه و گل نهید لب بر لب آب

تصاویر و صوت

کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1304

نظرات

user_image
کمال داودوند
۱۳۹۶/۱۱/۲۹ - ۰۶:۴۱:۴۹
5770
user_image
مهدی قناعت پیشه
۱۳۹۸/۰۱/۳۰ - ۰۷:۰۱:۲۰
اندیشه و غم را نبود هستی و تاب/آنجا که شرابست و ربابست و کباب., عیش ابدی نوش کنید ای اصحاب/چون سبزه و گل نهید لب بر لب آبوای که جهان گلستان میشد وانسان بهشتی ابدی وآن هم بهشت واقعی ونه آن بهشت مادی که بسیار مومنینی که به بهشت وپاداش الهی ایمان دارد برآوردن روئیاهای بشری خود را بهشت پندارد و مولانا مثال ساده کلیه مخلوقات چون گل وسبزه را گوید که عاشقی میکنند و با عاشقی وعشق خدا لب بر لب او( که خداوند هم عشق درون آنها و هم آتش نیاز تن همه عاشقان خود را از آغاز تا امروز برآورده نموده و خواهد نمود. مولانا فرموده که برای درک هستی و ارزش جوهر ناب انسان خداوند همه را درون دل انسان یا روح بشر قرارداده و تمام موجودات با اندیشه دل خود یا عاشقی تنها به سوی خدا میروند ولی انسان بدلیل تفکر کردن بتدریج اختیار خود را از دل به اندیشه خود سپرده و افکار او وی را از انسانیت و روح خدائی خود دور میکند که چون تمام جهان هستی با قوانین تابت الهی بسوی تعالی میروند انسان با اندیشیدن خود راه غیر حق رفته که قطعا اورا نابود خواهد کرد... .. . عشق است که میخواتد ما ساکت و خاموشیم یا حق
user_image
ملیکا رضایی
۱۴۰۰/۰۶/۲۰ - ۱۲:۳۱:۱۴
دو بیت اول بسیار زیبا هست ...واقعا محوش شدم ...