مولانا

مولانا

سی‌ام

۱

عجب سروی، عجب ماهی، عجب یاقوت و مرجانی

عجب جسمی، عجب عقلی، عجب عشقی، عجب جانی

۲

عجب لطف بهاری تو، عجب میر شکاری تو

دران غمزه چه داری تو؟ به زیر لب چه می‌خوانی؟

۳

عجب حلوای قندی تو، امیر بی‌گزندی تو

عجب ماه بلندی تو، که گردون را بگردانی

۴

عجبتر از عجایبها، خبیر از جمله غایبها

امان اندر نواییها، به تدبیر، و دوا دانی

۵

ز حد بیرون به شیرینی، چو عقل کل بره بینی

ز بی‌خشمی و بی‌کینی، به غفران خدا مانی

۶

زهی حسن خدایانه، چراغ و شمع هر خانه

زهی استاد فرزانه، زهی خورشید ربانی

۷

زهی پربخش، این لنگان، زهی شادی دلتنگان

همه شاهان چو سرهنگان غلامند، و توسلطانی

۸

به هر چیزی که آسیبی کنی، آن چیز جان گیرد

چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی

۹

یکی نیم جهان خندان، یکی نیم جهان گریان

ازیرا شهد پیوندی، ازیرا زهر هجرانی

۱۰

دهان عشق می‌خندد، دو چشم عشق می‌گرید

که حلوا سخت شیرینست و حلواییش پنهانی

۱۱

مروح کن دل و جان را، دل تنگ پریشان را

گلستان ساز زندان را، برین ارواح زندانی

بدین مفتاح کآوردم، گشاده گر نشد مخزن

کلیدی دیگرش سازم، به ترجیعش کنم روشن

۱۳

توی پای علم جانا، به لشکرگاه زیبایی

که سلطان‌السلاطینی و خوبان جمله طغرایی

۱۴

حلاوت را تو بنیادی، که خوان عشق بنهادی

کی سازد اینچنین حلوا جز آن استاد حلوایی؟!

۱۵

جهان را گر بسوزانی، فلک را گر بریزانی

جهان راضیست و می‌داند که صد لونش بیارایی

۱۶

شکفتست این زمان گردون بریحانهای گوناگون

زمین کف در حنی دارد، بدان شادی که می‌آیی

۱۷

بیا، پهلوی من بنشین، که خندیم از طرب پیشین

که کان لذت و شادی، گرفت انوار بخشایی

۱۸

به اقبال چنین گلشن، بیاید نقد خندیدن

تو خندان‌روتری یا من؟ کی باشم من؟ تو مولایی

۱۹

توی گلشن منم بلبل، تو حاصل بنده لایحصل

بیا کافتاد صد غلغل، به پستی و به بالایی

۲۰

توی کامل منم ناقص، توی خالص منم مخلص

توی سور و منم راقص، من اسفل تو معلایی

۲۱

چو تو آیی، بنامیزد، دوی از پیش برخیزد

تصرفها فرو ریزد به مستی و به شیدایی

۲۲

تو ما باشی مها ما تو، ندانم که منم یا تو

شکر هم تو، شکر خا تو، بخا، که خوش همی خایی

۲۳

وفادارست میعادت، توقف نیست در دادت

عطا و بخشش شادت، نه نسیه‌ست و نه فردایی

به ترجیع سوم یارا، مشرف کن دل ما را

بگردان جام صهبا را، یکی کن جمله دلها را

۲۵

سلام علیک ای دهقان، در آن انبان چها داری؟

چنین تنها چه می‌گردی؟ درین صحرا چه می‌کاری؟

۲۶

زهی سلطان زیبا خد، که هرکه روی تو بیند

اگر کوه احد باشد، بپرد از سبکساری

۲۷

مرا گویی: « چه می‌گویی؟ » حدیث لطف و خوش خویی

دل مهمان خود جویی، سر مستان خود خاری

۲۸

ایا ساقی قدوسی، گهی آیی به جاسوسی

گهی رنجور را پرسی، گهی انگور افشاری

۲۹

گهی دامن براندازی، که بر تردامنان سازی

گهی زینها بپردازی، کی داند در چه بازاری؟

۳۰

سلام علیک هر ساعت، بر آن قد و بر آن قامت

بر آن دیدار چون ماهت، بر آن یغمای هشیاری

۳۱

سلام علیک مشتاقان! بر آن سلطان، بر آن خاقان

سلام علیک بی‌پایان، بر آن کرسی جباری

۳۲

چه شاهست آن، چه شاهست آن؟ که شادی سپاهست آن

چه ماهست آن؟ چه ماهست آن؟ برین ایوان زنگاری

۳۳

تو مهمانان نو را بین، برو دیگی بنه زرین

بپز گر پروری داری، وگر خرگوش کهساری

۳۴

وگر نبود این و آن، برو خود را بکن قربان

وگر قربان نگردی تو، یقین می‌دان که مرداری

۳۵

خمش باش و فسون کم خوان، نداری لذت مستان

چرایی بی‌نمک ای جان، نه همسایهٔ نمکساری؟

رسیدم در بیابانی، کزو رویند هستیها

فرو بارد جزین مستی از آن اطراف مستیها

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1992
اسماعیل فرازی کانال سکوت :
سهیل قاسمی :

نظرات

user_image
علیرضا ب
۱۳۹۴/۰۹/۱۸ - ۲۰:۵۶:۱۶
با توجه به اینکه آقای محسن چاوشی ترانه ای بر اساس این شعر خونده اند که به زودی منتشر میشه و باعث خواهد شد که بازدید از این شعر به سرعت بالا بره، بد نیست ابتدا غلط های املایی این شعر رو رفع کنیم و سپس شعر رو معنی و تفسیر کنیم. غلط های تایپی که فعلا به چشمم می خورند این ها هستند:1- بند اول ابیات 7 و 8 محل (،) اشتباه است. 2- در بیت ترجیع (دوازدهم) بند اول واژه «کوردم» بی معنی است 3-بند دوم بیت اول «توی» به «تو ای» تغییر کند4-بند دوم بیت دوم و بیت ششم «کی» به «که» تغییر کند
user_image
ُS F H
۱۳۹۴/۰۹/۲۲ - ۰۸:۵۷:۲۲
"علیرضا:با توجه به اینکه آقای محسن چاوشی ترانه ای بر اساس این شعر خونده اند که به زودی منتشر میشه و باعث خواهد شد که بازدید از این شعر به سرعت بالا بره"آقا عالی نوشتیباهات موافقماین نشون می ده که یک خواننده چقدر می تونه در ترویج فرهنگ موثر باشهامیدوارم آقای چاوشی این راهو ادامه بده و منو امثال من هم مطالعات ادبی مونو بیشتر کنیم.
user_image
مجتبی
۱۳۹۴/۱۲/۲۵ - ۰۳:۵۸:۳۵
منظور از امیر بی گزند خدا هست؟
user_image
میم الف
۱۳۹۵/۰۱/۱۷ - ۰۵:۰۶:۳۷
کلمه کوردم غلط است و کاوردم درست است:بدین مفتاح کاوردم گشاده گر نشد مخزن
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
میلاد سالاروند
۱۳۹۵/۰۱/۲۶ - ۱۲:۲۲:۴۴
سلامدر تایید نظر S F H عزیز باید بگم من با شنیدن آثار اخیر محسن جان به خصوص آلبوم "من خود آن سیزدهم" و "پاروی بی قایق" به شعر و به خصوص شعرهای کلاسیک علاقه مند شدم و این علاقه رفته رفته باعث شد که امروز بتونم شعر بگم هرچند که شعرام با اونچه که مد نظرم هست هنوز فاصله دارن.امیر بی گزند پشت و پناهت باشه محسن جان!بی صبرانه منتظر هنرنمایی جدیدت هستم فاتح قلبم!
user_image
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ - ۰۳:۵۲:۴۸
سلام در
پاسخ به عزیز دل آقا مجتبی منظور از (امیر بی گزند ) حضرت شمس تبریزی مراد و پیر مولاناست.
user_image
سید
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ - ۰۸:۴۸:۳۳
جناب شمس تبریزی گردون را میگرداند؟
user_image
عباس نیکزاد
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ - ۰۸:۵۶:۴۶
امیدوارم تا زمانی که این کره خاکی در گردش هست یاد و خاطره ی شمس تبریز از خاطره ها نرود
user_image
زینب
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ - ۱۸:۰۱:۳۵
ممنون بابت شعر و توضیحاتامیر بی گزند اشاره به مراد و راهبر ما در مسیر سلوک داره.درواقع چراغ هدایت زندگیمون.الگوی ما برای رسیدن به درک و خدا.که می تونه هر کسی باشه.اینجا برای شخص من مولا علی رو تداعی می کنه.یا علی
user_image
امیر
۱۳۹۵/۰۳/۱۸ - ۰۱:۳۱:۵۴
واقعا عالی بوذ بغد شنیدن اهنگش باید کل شعرو میخونذم به نظر منم منظور از امیر بی گزند امیر المومنین چون علی خط میزان هستیه
user_image
مهدی انصاری
۱۳۹۵/۰۳/۱۸ - ۰۲:۵۷:۰۰
این شعر در مدح امیر المومنین علی ع نوشته شده. قافیه های درون بیتیش معرکه است.
user_image
عباس نیکزاد
۱۳۹۵/۰۳/۱۸ - ۰۵:۰۲:۰۹
قالب شعر ترجیع بند هست و این قالب شعری در آثار شعرای بعد و قبل مولانا بیشتر برای عشق زمینی کاربرد داشته ! در این شعر هم در قسمت هایی نمیتوان گفت که "امیر بی گزند" همان خداست چون صفت هایی در شعر آمده که به خدا نمیشود نسبت داد . در عوض صفت هایی آمده است که برای انسان بعید به نظر میرسد مثلا " تویی کامل منم ناقص " ولی با توجه به اشعار مولانا میتوان دریافت که مولانا ارادت و عشق خاصی که به شمس داشت ایشان را انسانی کامل میدانستند در شعر : "کیست آن شاه شمس‌الدین، ز تبریز نکو آیینزهی هم شاه و هم شاهین، درین تصویر انسانی"بیان میکند در تصویر انسانی چنین کاملیت وجود دارد پس بدون شک مثل تمام اشعار دیوان شمس این شعر نیز برای شمس تبریزی هست لاغیر
user_image
عماد
۱۳۹۵/۰۳/۱۹ - ۰۴:۴۴:۱۸
سلام دوستان، میخواستم بپرسم کسی شرح و تفسیری بر این شعر داره به من معرفی کنه!؟منظور از به هر چیزی که آسیبی کنی آن چیز جان گیرد چی بوده!؟؟
user_image
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۱۹ - ۱۵:۲۰:۲۶
به نظر من هر کسی میتونه برداشت خودشو از امیر بی گزند داشته باشه، اما مولانا جواب سوال رو دادههرکسی از ظن خود شد یار مناما از دیدگاه من فقط علی بن ابی طالب علیه السلام میتونه لیاقت این شعر رو داشته باشه
user_image
پویا
۱۳۹۵/۰۳/۲۰ - ۰۲:۲۳:۰۴
مطمئنا این شعر در مدح خداوند نیست چون در شعر میگه "در غفران خدا مانی یا عجب جسمی" که این صفات برازنده خداوند نیست . این شعر از نظر هر کسی میتونه مصداق های متفاوت داشته باشه. ولی چون مولانا مرید شمس بوده و او را انسان کامل میدونسته بدونه شک در مدح او این شعر را سروده
user_image
خواجو
۱۳۹۵/۰۳/۲۰ - ۰۳:۲۸:۴۰
به نظر من منظور حضرت مولانا مربوط به حضرت وحی یا همون روح القدوس بوده چون که خیلی از اشعارشون هم زمان وصل شدن دریافت میکردنداین صفات نه در محضر خدا معنی داره نه لایق یه موجود زمینیه
user_image
Ahmad
۱۳۹۵/۰۳/۲۰ - ۰۵:۲۰:۳۷
تورو خدا انقدر از دوی تعصب نظر ندین،هیچ کجای این شعر به امام علی نمیخوره،هرکی اگه یه خوردی مطالعه راجع به مولوی داشته باشه متوجه میشه این شعر در وصف شمس هست نه هیچ کس دیگه ...
user_image
امید
۱۳۹۵/۰۳/۲۰ - ۱۴:۵۷:۵۱
برخی از ایراداتی که به نظر دوستان رسیده اتفاقا صحیح بوده و از ویزگی های سبکی و زبانی اشعار مولوی استمانند "کی" که امروزه "که" تلفظ میشودو مانند "کوردم" که امروزه "کاوردم" تلفظ میشودو نیز مانند "توی" که امروزه "تویی" تلفظ میشودضمنا جناب محمدکاظم کاظمی شاعرافغانستانی در توجیه وزن این شعر توضیح میدادند که "سلام علیک" هنوز در افغانستان بصورت "سلامالیک" تلفظ میگردد و باید این شعر را بدین صورت خواند!
user_image
مریم گل محمدی
۱۳۹۵/۰۳/۲۱ - ۰۹:۵۴:۲۸
توی کامل منم ناقص، توی خالص منم مخلصتوی سور و منم راقص، من اسفل تو معلاییصفاتی چون "کامل" و "خالص" و "معلا" و ... مختص خداوند جهانیان است پس مقصود پروردگار استشاید در مصرع های بعدی منظور کسی دیگر باشد اما برداشت من این است که در کل خدا را در نظر داشته.
user_image
محمد روشن
۱۳۹۵/۰۳/۲۱ - ۱۱:۴۹:۴۸
منظور از امیر بی گزند؛ حضرت شمس هستن.دیدم بعضی دوستان بر اساس نظر شخصی ، فرد مورد نظر رو امام علی دونستن، این در حالی هست که مولانا؛ مسلمان سنی مذهب بوده و نسبت دادن این شعر به امام علی کاملا اشتباه و غیر محتمل هست.
user_image
امیر
۱۳۹۵/۰۳/۲۱ - ۱۶:۰۳:۲۳
دوستان عزی بدون شک منظور این شعر خداست و افرادی ک میگین به مولا علی یا حضرت شمس اشاره داره حتی اگر اشاره به این افراد داشته باشه بازم هدف خداست و این افراد انسان کامل در نظر گرفته شدن و به قول شیخ نجم الدین کبرا سالک در کمال میشود خدا آیه خدا و همان ان الحق میشود و جز خدا چیزی از خود ندارد و در جوهر به حد کمال حرکت کرده پس حضرت مولانا جز خدا در شمس و یا مولا علی چیز دیگری نمیبیند با آرزوی موفقیت
user_image
طاهر
۱۳۹۵/۰۳/۲۱ - ۱۹:۰۰:۱۶
با نظر آقای امیر کاملاً موافقم
user_image
هلن
۱۳۹۵/۰۳/۲۱ - ۲۲:۴۹:۱۶
با آقای امیر موافقمیکی از مهمترین درس ها در مکتب مولانا مفهوم اناالحق هستبه امید روزی که همه ی ما به درک منتهای این مفهوم برسیم
user_image
برهان
۱۳۹۵/۰۳/۲۲ - ۰۸:۰۹:۱۵
با تمام بررسی هایی که انجام دادم به این نتیجه رسیدم که این شعر در وصف خداوند سروده شده. به چند مورد اشاره میکنم: بیت سوم اشاره دارد بر گرداندن تمام هستی. جز خداوند چه کسی بر ای امر تواناست؟بیت چهارم اشاره بر علم غیب است که از خصوصیات مختص خداوند است همانگونه که خداوند در سوره ی انعام آیه ی 59 می فرماید: وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ ﴿59﴾کلیدهای غیب تنها نزد او است و جز او کسی آنرا نمی‏داند، آنچه در خشکی و دریاست میداند، هیچ برگی (از درختی) نمی‏افتد مگر اینکه از آن آگاه است، و نه هیچ دانهای در مخفیگاه زمین، و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد جز اینکه در کتاب آشکار (در کتاب علم خدا) ثبت است. (59)
user_image
کیا
۱۳۹۵/۰۳/۲۲ - ۱۸:۳۰:۲۷
با عرض سلام ، دوست عزیزی که گفتید خداوند جسم ندارد و ...بحث های فلسفی بسیاری برای این شعر وجود داره اماتوصیه میکنم مسئله "وحدت وجود" از ملا صدرا را بخوانیدحتمابا تشکرکیا
user_image
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۲۲ - ۱۹:۰۸:۵۸
به نظر من این شعر برای کسی هست که شهریار در وصفش میفرماید:نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت. متحیرم چه نامم شه ملک لافتی رااگر بخواهید این شعر رو به جناب شمس نسبت بدهید، نظر صوفیه رو در مورد قطب تایید کردید، با توجه به مصرع: که گردون را بگردانی ( نوعی شرک هست )اگر هم به خدا نسبت بدید با توجه به بعضی قسمتهای شعر مثل عجب جسمی، شما دچار شرک شدید
user_image
رضا
۱۳۹۵/۰۳/۲۲ - ۲۱:۴۷:۱۲
معنی:به هر چیزی که آسیبی کنی، آن چیز جان گیردچی میشه؟
user_image
حقیر فقیر
۱۳۹۵/۰۳/۲۳ - ۰۲:۰۶:۰۷
سلام.من با روح القوس بودن این امیر بی گزند موافق ترم.چو ناین خاصیت ماوریی و گهگاهی نشانه های دنیایی از این مراد یکجور حد فاصل بودن بین خالق و مخلوق است.انگار دارد به توازون و موالاریته میرسد.در ضمن اگر این صفات رو برای خداوند یکتا در نظر بگیریم شرک نیست.چون باری تعالی دو مرتبه متوالی دارد که میتوان گفت همان "احدیت " و " واحدیت" جناب خداوند است.در مورد احدیت زبان قاصر و عقل زایل است پس خموش میشوم.اما در باب واحدیت همان تجلی خدا در آینه هستیست .در گیاه و نبات و جماد و ارواح است.همان تجلی در گل و زنبور ابر و شمس تبریز و علی بن ابی طالب است.همان تجلی در کوه و کوهسار است.
user_image
امید
۱۳۹۵/۰۳/۲۳ - ۰۴:۰۵:۴۰
شاید در این شعر مقصود مولانا شمس تبریزی بوده ولی آقای چاوشی با زیرکی خاصی این منظور رو به نظرم تبدیل به خداوند کردهعلت این ادعا هم اذان موذن زاده در ابتدای آهنگه که تنها قسمته الله اکبر اش آورده شدهبه هر حال هر کسی میتونه از این شعر برداشت شخصی خودش رو داشته باشه
user_image
سام
۱۳۹۵/۰۳/۲۴ - ۰۷:۴۴:۴۴
مجتبی جان، این شعر همچون دیگر شعرهای مولوی زمینی ست و ربطبی به هوا و آسمان و الله ندارد. امیر بی گزند یعنی فرمانروای خوبی که هیچ گزندی به شهروندانش نمیزند
user_image
علی
۱۳۹۵/۰۳/۲۴ - ۱۲:۵۷:۵۲
شاید بیت اول خطاب نباشه. یعنی آفریده های خدا رو ذکر می کنه
user_image
مجتبی
۱۳۹۵/۰۳/۲۴ - ۱۶:۵۹:۵۱
اول از همه در
پاسخ اون دوستمون که گفتن مولانا سنی است و شعر در وصف مولا نیست مولانا اگر هم سنی بود سنی شافعی بود و از محبین اهل بیت.اما به صورت کلی نمی توان به صراحت گفت که این شعر برای چه کسی سروده شده چون در قسمتی که می گه زیر لب چه می خوانی می تواند منظورش به آشنایی مولانا و جناب شمس باشد که از روی آب می خواستند بگذرند و جناب شمس به مولانا گفت یا شمس بگو از روی آب بگذر و مولانا یا شمس گفت از روی آب گذشت ولی وقتی دقت کرد دید جناب شمس یا علی می گویند و او شروع به یا علی گفتن کرد در آب غرق شد که جناب شمس به او گفت تو هنوز شمس را نشناختی چه برسد علی را.از طرف دیگر می تواند اشاره داشته باشد به هزار رکعت نماز مستحبی حضرت علی که در حین حفر چاه می خوانند.در جای دیگر اشاره می کند به خبیر از جمله غیبها که حضرت علی می فرمایند من اول و آخر و باطن و ظاهر هستم و بر همه چیز آگاهمو صفاتی دیگر که در وصف هر دو می تواند به کار رفته باشدپس به نظرم نمی توان به راحتی نظر داد و این ویژگی شعر است که هرکس محبوب خود را در نظر می گیرد.و من با شنیدن امیر بی گزند فقط و فقط محبوبم امیرالمومنین این امیر بی مانند را تجسم می کنم.
user_image
محمد حسن
۱۳۹۵/۰۳/۲۵ - ۰۲:۱۷:۱۸
سلام دوستان...خدا شاهده وقتی نظراتونو میخونم چقدر لذت میبرم...حیفه کسی فارسی زبان بدنیا بیاد و سعدیو حافظ و مولانارو از دست بده...یک لحظه فکر کنید که شرق و غرب عالم با ترجمه ی این بزرگان به وجد میان وای به روزی که بتونن ااین شعرارو بهذشیرین ترین زبان عالم بخوننو بفهمن...من نه سواد انچنانی دارم نه عقل کاملی ولی تا اینجا فهمیدم اصلا لازم نیست بدونی که شعری که داری ازش لذت میبری برای کی سردوده شده مهم اینه که تو الان داری با تک تک ذرات وجودت حسش میکنی...اینکه این شعر در باب حضرت علی گفته شده باشد ایا چیزی به کمالات ان حضرت افزوده میشود؟؟یا اگر در باب ان بزرگوارمون نباشه چیری از ایشون کم میشه؟؟نفس شعر اینه که هر کسی چشاشو ببنده و اونجوری که میخاد فکر کنه و در حد خودش لذت ببره...دوست دارم
user_image
او...
۱۳۹۵/۰۳/۲۶ - ۰۷:۵۴:۴۳
مرسی از نظرات همه . مراد ها بسیار است ... چون مرید ها ... مراد، اینجا مشخص است ... چه بسا مراد، یک شخصیت نباشد بلکه «او» ...آینه ای، رنگ تو عکس «کسی↑» ستتو، ز همه رنگ، جدا بوده ای ...,|||او...
user_image
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۲۶ - ۲۰:۳۵:۲۱
نظرات دوستان رو خوندم دریغم اومد که چیزی نگمببینید عزیزان در مورد هر شعری نظر دادن منوط است به شناختن شاعر و هندسه معرفت و تفکراتش. مولوی شاعر بزرگ پارسی زبان که دیدگاه خاص عرفانیش به حلقه های معرفت و تصوف بعد از خودش جهت خاصی داد و حتی با وجود اعتقادات فلسفیش و رابطه نه چندانش با آن باز بر فلسفه تاثیر گذاشت، جهان بینی خودش را دارد. مهمترین واقعه زندگیش که او را از یک مفتی یک شهر مانند قونیه به عارف و عاشقی عالمگیر تبدیل کرده یعنی آشناییش با شمس پرنده( به توصیف خودش)، در همه اشعار و اقوالش تا پایان عمر هست. در این شعر اول با توجه به اشارات مانند به زیر لب چه میخوانی، بیا کنارم بنشین، به غفران خدا مانی و دیگر توصیفات منظور خدا نیست، چه او که مفتی شافعی بود قایل تجسم الهی نبود. توصیفاتی مانند استاد فرزانه و مولا منظور کسی است که همنشینی با او برای مولوی از عسل و حلوا شیرین تر است. که بی تردید شمس است. دوم و مهمتر اینکه در هندسه معرفتی مولوی انسان خود عالمی است از عالم کاینات بزرگتر و برتر است و میتواند به جایی برسد که خداگونه شود ازیرا که خلیفه خداست. پس این توصیفات گردون را بگردانی و یا اینگونه مبالغات در توصیف شمس از نظر او می گنجد. حرف بسیار است و مجال تنگ.
user_image
mamad mamadi
۱۳۹۵/۰۳/۲۷ - ۱۸:۴۵:۳۵
اینکه سعی کنیم تمثیل ها و استعاره های این ابیات فوق العاده رو بچسبونیم به حضرت شمس ، کار پسندیده ای نیست ! درین که جایگاه شمس نزد مولانا بسیار خاص بوده شکی نیست ، اما تمثیل ها و استعاره ها و مجاز ها و ... که دراین ابیات به کار برده شده ، در وصف حضرت شمس نیست ، بلکه در وصف ذات قدسی الله است . در ابیات هم بارها اشاره به ذات "قدسی" و چرخ گردون شده و ... شده که نشون میده منظور موجودی فرا انسانی و ملکوتی است
user_image
پیمان
۱۳۹۵/۰۳/۳۰ - ۱۲:۳۷:۴۱
با سلامبدور از هرگونه جانب گرایی من به عنوان یک انسان معمولی نظر دارم اون انسان هایی که نام بردید آدمام های شریف و بزرگی بودن مخصوصا امام علی که نور ایشان قلب دل مارو منور کرده ولی اگر امیر بودند گزندی هم و جود داشته و درمورد بعد امکان امیر بودن وجود نداشته تنها الله متعال میتونه امیر بی گزند باشه هیچ انسانی کامل و خالص نی مولانا با کارش تانسته خدارو به حد درک وفهم آدم بیاره مگه ما تا حالا داستان حضرت موسی و شبان رو نشنیدیم از نظر من و آدمایی کنارشان هم شعرو خواندیم هم شنیدیم امیر بی گزندی جز حق متعال وجود نداره
user_image
شهرزاد قصه گو
۱۳۹۵/۰۳/۳۰ - ۱۴:۰۷:۱۷
داشتم فکرمیکردم که چرا کسی توجه به أین مطلب نمیکند که این شعر از دیوان شمس است که تمام دیوان در مدح شمس تبریزی سروده شده ....
user_image
هادی صاحبی
۱۳۹۵/۰۳/۳۰ - ۱۹:۰۵:۵۷
اینکه بگویم چون این شعر در دیوان شمس است پس حتما در مدح شمس تبریزی سروده شده نشان از سطحی نگری و عدم مطالعه کامل و دقیق دیوان شمس دارد ، مثلا شما چطور میتونید بگید غزل "عاشقی بر من پریشانت کنم ...." در وصف شمس تبریز است ، اونجا که میگه تو بدست من چومرغ مرده ای وقت شکار .... آیا منظور مولانا شمس می باشد ، ؟؟؟!!! هیچوقت یک مرید مراد خود را اینگونه خطاب نمی کنددر حقیقت میتوان گفت دیوان شمس رو مولانا بخاطر علاقه و شیفتگی زیادی که به مراد خود داشته به شمس تبریزی تقدیم کرده ، نه اینکه همه اشعار در مدح شمس تبریز باشد، حتی نمیتوان گفت اشعاری که در بیت آخر یا مقطع آنها نام شمس تبریزی آورده شده در وصف شمس سروده شده ، معمولا شعرا نام یا تخلص خودرا در مقطع شعر می آورند ولی مولانا چون ذوب در شمس تبریز بوده نام او را می آورد ویا بنوعی شعر را تقدیم به مراد خود می کند اما دلیل بر این نمی شود شعر در وصف شمس تبریز بوده است
user_image
سودابه
۱۳۹۵/۰۴/۰۶ - ۰۳:۱۱:۴۵
سلام همه نظرهارو خوندمیک نکته دوستان حضرت شمس بر زندگی مولانا روانه شد تا مولانا به خدا برسه به قول استاد ادبیات ما که در زندگی هر کدام از ماها شمس های زیادی میان و میرن ولی کسی مثل مولانا شمس زندگیش رو میشناسه و درک میکنه و میشه مولااااااناااااااااا و آدم هایی مثل منم دنیا شمس هم بیاد هنوز درجا میزنیمحضرت شمس حضرت علی و....... همه شمس هایی هستند که به ما کمک کنند تا ما به غایت الهی برسیم فانوسی هستند برای روشنایی راه لطفا معنای اشعار با تفسیرشون رو با ذکر منبع برای درک بهتر شعر قرار بدین
user_image
احمدرضا احمدوند
۱۳۹۵/۰۴/۰۷ - ۰۴:۴۵:۱۷
سلام، در ادامه نظرات دوستان باید بگم که خیلی از اهل تسنن نیز به حضرت علی احترام می گذاشتند و ایشان به غیر از مسلمانان در میان مذاهب دیگر عاشقان بسیار داشتند. محسن چاوشی نیز در ابتدای این آهنگ از اذان و هم خوانی کلیسا استفاده کرده است و به همین بینا مذهبی بودن شخصیت حضرت علی اشاره می کند .
user_image
مهتاب
۱۳۹۵/۰۴/۰۹ - ۰۶:۰۲:۳۵
لازم می دونم نکته ای را مطرح کنماولا هر کس می تونه برداشتی از یک شعر داشته باشه و ثانیا برداشت محسن چاوشی از این شعر مدح خداوند بوده استاین نکته را در مصاحبه ایشون بعد از پخش آلبوم خوندم که گفتن:در شعر امیر بی گزند تک تک واژگان در حال ستایش خدا هستند و به همین دلیل هم در ابتدای آهنگ هم آوای اذان آمده و هم نواهای غربی و کلاسیک که همین امر نشان دهنده این است که خدا در هر مکتب و مسلکی به شکلی خوانده می شود
user_image
یوسف
۱۳۹۵/۰۴/۱۱ - ۰۵:۵۰:۲۷
سلام به نظرم همه نظرات قشنگ هستن و میتونن درست باشن، این شعر رو میشه با هر نگاهی توصیف کرد و به هر کسی که واسه خواننده ارزش والایی داره نسبت داد( خداوند، حضرت علی یا جناب شمس تبریزی) که آقای محسن چاوشی هم با گزینش ابیات منصوب به خداوند این شعر را در وصف حضرت حق خوندن.
user_image
امیرمحمد
۱۳۹۵/۰۴/۱۱ - ۲۳:۲۸:۲۲
من با اقای طاهر و دیگر دوستان مخالفم نظر این بنده حقیر این است که شمس که قمضه دار نبوده و یا خدا که زیر لب ذکر( که در ستایش خداوند است) را نمی خواند که ولی ما در تمام احادیث و داستانها داریم که حضرت علی قبل جنگ ذکر می گفتند یا همه ذوالفقار را می شناسیم و یا ان جا که میگوید میر شکاری تو نشان از شجاعت شخص است پس خداوند ده شخص نیست و یا حضرت شمس تا به حال شنیده ای که جنگی یا حتی شکاری کند ویا انجا که می گه تو هران چه خواهی جان گیرد منظور این است که به تو ایمان اورد مثل داستن مرد بهود که از حضرت علی بدش می امد ولی ان حضرت با رفتار خود ان شخص مجنون حضرت شد و در یکی از جنگها در کنار حضرت شهید شد
user_image
رسول
۱۳۹۵/۰۴/۱۲ - ۰۵:۳۵:۳۸
منظور از امیر بی گزند به طور حتم خدا نیست . اگر این مصرع دران غمزه چه داری تو ؟ به زیر لب چه میخوانی ؟ نبود میتونستیم بگیم که اشاره به حضرت علی داره ولی این مصرع به زیر لب چه میخوانی اشاره به ماجرای شمس و مولانا و سفر روی آب این دو دارد که میشه گفت منظور از از امیر بی گزند حضرت شمس می باشد .همه عاشق مولانا بودند خود مولانا عاشق شمس
user_image
نسیم پاییزی
۱۳۹۵/۰۴/۱۲ - ۱۱:۵۴:۱۴
با شهرزاد قصه گو و رسول عزیزموافقم. به بیت ششم و کلمه استادفرزانه توجه کنید. ماجرای عشق مولوی به شمس بسیار معروف است و موجب شدکه مریدان مولانا معترض شوند و شمس تبریزی مولانا رأ ترک کند. شک نکنید شعر درمدحشمس است و بس.
user_image
ابوحمزه صائب
۱۳۹۵/۰۴/۱۳ - ۰۵:۵۷:۵۱
این پرسش که شعر مولانا خطاب به کیست خطاستو معمولا برای کسانی پیش می آید که نسبت به فضای فکری مولانا کم اطلاع هستند. عرفا و از جمله مولانا جلال الدین بلخی معتقد به وحدت وجود هستند : یعنی تمام پدیده های هستی جلوه ای از حق مطلق هستند و موجود واقعی فقط یکیست و آن هم حضرت حق. در این سیاق فکری شمس تبریزی آینه ایست شفاف و زلال که مولانا در وی حقیقت را می بیند و در واقع شمس را می خواند و حق و زیبایی را می ستاید. و نهایت تمایزی بین بیننده ,آینه و حقیقت وجود ندارد.
user_image
امیرعلی
۱۳۹۵/۰۴/۱۳ - ۱۰:۰۹:۲۸
در این شعر اشاره ای به کوه احد یا واقعه ای که در آن رخ داده باشد شده که نمی توان گفت نام این کوه بی جهت برده شده ان هم از مولانا (اگر کوه احد باشد، بپرد از سبکساری) و شمس را با کوه احد چه کار !!! در این جنگ سپاه اسلام اندک بود و تعداد زیادی به سمت پیامبر حمله ور شده بودند و شایعه کشته شدن پیامبر موجب غمگینی سپاه گشت که با رشادت علی (علیه السلام) و یورش به قلب دشمن و محافظت از جان پیامبر که در نهایت صحت و سلامت ایشان بر سپاه اسلام محرز شد و موجب شادی سپاه گردید که در بیت های بعدی به این هم اشاره شده(چه شاهست آن، چه شاهست آن؟ که شادی سپاهست آن) که صدای آسمانی لاسیف الا ذوالفقار، و لافتی الا علی در این واقعه بسیار معروف است.
user_image
بیژن
۱۳۹۵/۰۴/۲۲ - ۱۸:۱۸:۰۶
باسلام و عرض ادب درود ...مگر نه انکه برای امیرالمومنین 1000 صفت و برای خدا 1001 صفت آورده اند و آن یک صفت یگانه الله است..........پس دیگر صفات حضرت علی مشابح خداوند است.........ای دوستان مگر نه اگر صفات خداوند دیده نشود و مثال و مانند نداشته باشد درک نمیشود پس این صفات نشان امامت یا همان نمونه و اسوه یک انسان است که خداوند او را احسنت الخالقین قرار دادهو برای بعضی ها این ها صفات خود خداوند است...............اما به نظر من صفات انسان کامل چون امیرالمومنین علی ابن ابی طالب نیز هست.
user_image
محمدرضا
۱۳۹۵/۰۴/۲۳ - ۰۱:۵۴:۲۵
ازونجایی که مولانا ارادت خیلی زیادی به حضرت محمد داره و این رو میشه در سراسر مثنوی و غزلیاتش به وضوح دید، من وقتی بار اول این شعر رو شنیدم مخاطب شاعر رو پیامبر دونستماینجا که نظرات دوستان رو خندم جالب بود برام که کسی به این مخاطب اشاره نکرده بود.البته باید در نظر داشت که مولوی یک انسان کامل رو مخاطب قرار داده. خداگونه ای در زمین!پس خیلی فرقی نمیکنه که پیامبر باشه یا حضرت امیر یا شمس. گرچه من مرد اول رو نزدیک تر می بینم
user_image
متین
۱۳۹۵/۰۴/۲۷ - ۰۵:۳۲:۱۵
امیر بی گزند حضرت علی است و توصیفات این شعر برای حضرت علی سات و بسیار زیباست
user_image
سید علیرضا
۱۳۹۵/۰۴/۳۱ - ۰۳:۱۷:۳۹
سلام به نظر بنده هم در این شعر امیر بی گزند خداوند هست. به این دلیل که مولانا در یکی از مصرع های خودش میگه:عجبتر از عجایبها، خبیر از جمله غایبهامعنای" از جمله " که مشخص هست و به معنای همه و کل هر چیزی هست. " و اینجا به معنی علم غیب هم می باشدیعنی حضرت امیر المومنین باید بر تمام علوم غیب تسلط داشته باشند. حالا من از شما سوال میکنم. چه کسی از همه ی غایب ها با خبر هست؟ ما در روایات هم داریم که 2 چیز رو حتی 14 معصوم هم زمان آن رو نمی دانند و به آن خبیر و آگاه نیستند:1.روز معود و ظهور صاحب الزمان 2.روز قیامتپس نمیشه به حضرت علی(ع) و یا شمس تبریز گفت که از همه ی غایب ها با خبر هستند و در نتیجه به نظر من مصداق این شعر خداوند هست چرا که اوست که بر همه ی غایب ها خبیر هست.
user_image
سید علیرضا
۱۳۹۵/۰۴/۳۱ - ۰۳:۱۹:۰۳
غایب به معنی علم غیب می باشد.
user_image
محمدامین طغانی
۱۳۹۵/۰۵/۰۵ - ۱۵:۴۶:۳۱
سلام و عرض ارادت..دوستان در این شعر مولانا نکات بسیار زیبا و بسیار مهمتری از مخاطب شعری گنجیده شده و بهتر است درمورد آن ها بحث شود..یا دوستی با مدرک و ادله منطقی مخاطب این شعر را نامبرده و بحث را به اتمام رساند..که البته مخاطب حضرت شمس تبریزی ست..متشکر و پیروزی باشید.
user_image
بابک
۱۳۹۵/۰۵/۰۶ - ۰۴:۳۳:۲۷
سلام دوستان ، به نظر من همانطور که خود مولانا و شعرا و عارفان دیگر از این وصف عاجز موندن ، هیچ کدام ما نمیتونیم وصف درستی از این شعر یا أمیر بی گزند ارائه بدیم . ابتدا اهنگ چاوشی صدای اذان میاد و بعد با زیرکی تمام صدایی خواندن در کلیسا میاد ، به نظر من این به همین اشاره می کنه که ما نمی توانیم این معانی رو ، گرداننده جهان رو در قالب هیچ دین یا شخصی قرار دهیم ، نه علی نه مسیح نه شمس نه هیچ کس دیگر ، هیچ مارک و أسمی نمیشه روش گذاشت ، باید غرق این شد نباید به چیزی وصلش کرد .
user_image
سعید
۱۳۹۵/۰۵/۰۶ - ۱۲:۰۸:۲۶
شعر می تونه به همه انسانها که مظهر و جلوه ای از جلوات حق اند اشاره داشته باشد.اگر چه مولانا در ذهن خویش انسان خاصی را ترسیم و در نظر داشته است
user_image
محمد
۱۳۹۵/۰۵/۰۷ - ۱۱:۴۴:۱۹
با احترام به نظرات تمام دوستانبه نظر بنده امروز این شعر تنها برازنده ی وجود نازنین آقا امام زمان روحی فداه می باشد.
user_image
مصطفی
۱۳۹۵/۰۵/۱۳ - ۲۳:۲۹:۰۸
باسلام فکر می کنم در بیت چهارم بند اول مصراع دوم کلمه صحیح نوائبها باشد که جمعه نائبه به معنای سختی هاست! چون نواییها در اینجا خیلی معنی نمی دهد
user_image
حسین
۱۳۹۵/۰۵/۱۸ - ۰۶:۵۳:۳۷
اول از همه به ارادت و علاقه ای که مولانا به حضرت شمس داشت توجه کنید.حالا که علاقه مولانا به شمس را فهمیدید میفهمید که این شعر فقط در وصف حضرت شمس میباشد و بس.نه حضرت علی و نه خداوندتاثیری که شمس بر مولانا گذاشت
user_image
محمد
۱۳۹۵/۰۵/۱۸ - ۱۴:۵۳:۱۰
سلام بنظر من با توجه به این که حضرت مولانا از عرفای بزرگ بودن این شعر نمیتونه مخاطب دیگه ای بجز خداوند داشته باشه...
user_image
سینا
۱۳۹۵/۰۵/۲۰ - ۰۳:۱۰:۳۳
هروقت ادمین نظراتی که اسلام رو نقد میکنن هم تایید کرد میفهمید مولانا منظورش اماما نیستن
user_image
زینب
۱۳۹۵/۰۵/۲۲ - ۰۳:۵۴:۵۹
سلام به دوستان عزیزمبه نظر من منظور مولوی از این توصیفات، انسان کامل هست.
user_image
آرمان
۱۳۹۵/۰۵/۲۲ - ۰۸:۰۲:۳۲
بدون شک مقصود مولانا در این شعر حضرت دوست است و این صفاتی که در شعر گفته شده لایق هیچ انسانی نیست و منظور فقط خدا میتونه باشه ...
user_image
محمد عباسی
۱۳۹۵/۰۵/۲۳ - ۰۲:۰۹:۰۶
میشه کسی منظور و مفهموم بیت "به هر چیزی که آسیبی کنی، آن چیز جان گیردچنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی"بگه؟؟ مثل معلم ادبیات!
user_image
مهناز ، س
۱۳۹۵/۰۵/۲۳ - ۰۳:۲۱:۴۳
به قول دکتر ترابی گرامی زحمت افزا می شومچند بار در مفهوم بیت ” به هر چیزی که آسیبی کنی آن چیز جان گیرد“ پرسیده شد کسی نظری نداد جسارتم را ببخشائیددربیتی ازغزل ” نیا “ این مفهوم زنده می شود:تیر مژگان تو چون زخم زند جان گیرمهدیه اش عشق ، بنازم به پریشان حالیمی گوید: با زخم تیر مژگان تو جان تازه می گیرم ، که عشقی به همراه دارد با صد پریشانی مانا باشید
user_image
گمنام
۱۳۹۵/۰۵/۲۳ - ۰۹:۱۸:۲۵
رحمت افزایید، مهناز گرامی،در دهخدا ، مانای تماس ، سایش ، بساوش نیز از برای آسیب آمده است با گواهی از بلخی که اوج زشت گویی است .دست زن در کرددر ........................................
user_image
محمد
۱۳۹۵/۰۵/۲۷ - ۱۷:۲۵:۱۵
به احتمال زیاد در مدح حضرت جبرائیل سروده شده این ترجیع.
user_image
علی
۱۳۹۵/۰۶/۰۲ - ۱۰:۲۲:۴۴
سلاممقصود از این شعر مولا امیرالمومنین است
user_image
میلاد کریمی
۱۳۹۵/۰۶/۰۴ - ۰۲:۰۱:۵۲
سلام و احترامبرخی دوستان درباره مصرع «به هر چیزی که آسیبی کنی آن چیز جان گیرد» پرسیده بودند. واژه « آسیب» علاوه بر معنای مورد انتظار و رایج مثل صدمه زدن و ... به معنای « تماس » و « سایش » هم هست و این یعنی :«با هر چیزی تماس و برخورد و سایش داشته باشی آن چیز جان می گیرد» و آن وقت معنای این بیت منطقی و معقول درمی آید.
user_image
میلاد
۱۳۹۵/۰۶/۰۴ - ۰۲:۲۰:۳۲
متن: الله اکبر…شرح: درود ما بر مردی که، آغاز کلام در مورد او مستحب است با تکبیر همراه باشد… الله اکبر؛ تا عظمت او، ما را در خداییش به اشتباه نیندازد.مردی برای تمام زبانها و زمانها، مذاهب و اصناف و انواع از فرش تا عرش (اگر دقت کنید در این ترانه انواع الحان از بودایی و مسیحی و مسلمان و… با موسیقی که گاهی به سمت موسیقی محلی، گاهی به سمت موسیقی چینی و هندی و… سوق پیدا می کند، تا نشان دهد در مورد شخصیتی که گمشده همه انسان است صحبت می شود).متن: عجب سروی، عجب ماهی، عجب یاقوت و مرجانی، عجب جسمی، عجب عقلی، عجب عشقی، عجب جانیشرح: درود خدا بر او علیه السلام که گویی هم «لفظ» و هم «معنای» اعجاب برای او منظور شده و «عجب»، درباره اش تمامی ندارد… یا مظهر العجائب (نادِ عَلیاً مَظهَرَ العَجائِب تَجِدهُ عَوَناً لَکَ فِی النَوّائِب)متن: عجب لطف بهاری تو / عجب میر شکاری توشرح: عجب از این همه جمع اضداد که هم لطف بهار را داری و هم شکار امیر را؛ مردی که نه زره اش پشت داشت و نه شمشیرش غلاف؛ شمشیرش در میان نیزه ها، باد بود در میان برگان خزان و زانوان سترگش کُنده بود در میان گلستان ایتام.متن: در آن غمزه چه داری تو؟ / به زیر لب چه می‌خوانی؟شرح: مولا جان! با ما چه کرده ای؟ با چشم و ابرو و اشارات و اوراد و کلامت و همه چیز و همه چیزت ما را عاشق خودت کرده ای.متن: عجب حلوای قندی تو، امیر بی‌گزندی تو/ عجب ماه بلندی تو، که گردون را بگردانی…شرح: مولاجان! تو چقدر شیرینی (اسماءکم احلی من العسل) و چه عجب که امیری اما گزندی و ظلم و بدی از تو به هیچ کس حتی آن مورچه نمی رسد گرچه عالم و عالم را به تو علیک السلام بدهند. تو ماهی، تو نوری، تو علی و عالی هستی مردی از جنس آسمان که گردش نظام هستی در کف با کفایت توست (إِرَادَهُ الرَّبِّ فِی مَقَادِیرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَیْکُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُیُوتِکُم) متن: به هر چیزی که آسیبی کنی، آن چیز جان گیرد / چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانیشرح: نور و عشق تو پرش هر چیز و هر کسی را بگیرد (آسیبی کنی ظاهرا یعنی عنایتی بکنی چون آسیب زدنی است اما اینجا گفته آسیبی کنی یعنی اصابت کنی و ایصال و وصلی اتفاق بیفتد به عبارت دیگر توجهی بکنی) آن چیز حیات و زندگی می یابد بگونه ای که یک دل نه صد دل عاشق و پریشان و شیدا و دل باخته تو می شود.متن: مروّح کن دل و جان را، دل تنگ پریشان را / گلستان ساز زندان را، برین ارواح زندانیشرح: مولا جان! ما دلتنگ و پریشان توئیم و بدون تو جسم بی روح هستیم بیا و با عنایی به ما روح و جان ببخش.ای مولا و آقای ما! با ولایت و عشق و عنایاتت زندان دنیا را بر ما گلستان کن (اشاره دارد به الدنیا سجن المؤمن) متن: تویی کامل منم ناقص، تویی خالص منم مخلص / توی سور و منم راقص، من اسفل تو معلاییشرح: در این بیت از سبک خود مولا در زیارت حضرت امیر در مسجد کوفه استفاده کرده «انت الحی و انا المیت و …»تو در نشان دادن اوصاف و اسماء الهی انسان کاملی (و علّم آدم الاسماء کلها) و من انسان ناقص، پس لازم است که تو را ستایش و نیایش بکنم تا بلکه در پرتو عنایات حضرتت رشد کنم.«سور»؛ تو غذای جانی، تو شادی و طراوت زندگی هستی و من از سرمستی عشق و ولایت تو علیک السلام به رقص و شادی و سیر و سلوک درآمده ام.تو از همه زشتی ها و رجس ها خالص و پاکیزه هستی (انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا) و من مخلص شما هستم (ان شاء الله).
user_image
nabavar
۱۳۹۵/۰۶/۰۴ - ۱۴:۱۲:۰۰
مهناز خانم کامنت سرکار در مورد « به هر چیزی که آسیبی کنی آن چیز جان گیرد» عالی بود ، خیلی ظریف ، و چه بیت زیبایی.{تیر مژگان تو چون زخم زند جان گیرمهدیه اش عشق ، بنازم به پریشان حالی}ممکن است باقی غزل را هم درج کنیدبه قول شمامانا باشید
user_image
گمنام-۱
۱۳۹۵/۰۶/۰۴ - ۱۴:۴۰:۴۶
بیا! حنابندان زمین است!بیا ! ریحانها بر گردون شکفته استبیا ! کنار من بنشین، حلوای قندبیا ! دهان عشق میخندد، ماه بلند!، امیر بی گزند! ......... بیا ! به تو می اندیشم، در خواب ، در بیداریبه تو می اندیشم در باران ، در آفتاب، در مستی ، در هشیاری،به تو می اندیشم در تنهایی ، در سکوت، در خلوت شبانم درازدر هیاهوی روز،بیا! به تو می اندیشیدم دیروز به تو خواهم اندیشید، در فردابه تو می اندیشم امروز.
user_image
محمدرضا
۱۳۹۵/۰۶/۰۸ - ۰۴:۴۸:۲۴
مولانا از زمره عارفان است و قائل به وحدت وجود. یعتی معتقد است که انسان میتواند به مقامی برسد که فریاد انا الحق سر دهد و خداگونه شود.در شعر هم به عمد و رندانه، صفاتی که بیان میکنه گاهی زمینی است و مخصوص انسان و گاهی خاص خدامولانا در زمان حیاتش، شمس تبریزی رو مظهر انسان کامل میدونست. و همیشه به پیامبر و علی هم به عنوان انسان های کامل ارادت داشت. هیچ فرقی نمیکنه که مخاطب این شعر کیست. شاید هم اصلا مخاطب خاصی ندارهزیبایی شعر هم همینه که مخاطب شعر رو دایم به مقام خدایی میبره و باز صفاتی انسانی رو بهش نسبت میده و قطعا اینکار عمدا صورت گرفته توسط شاعر
user_image
yashar
۱۳۹۵/۰۶/۰۹ - ۰۴:۲۰:۴۱
قسمت حاشیه ها اصلا مناسب نیست. حاشیه های مختلف قابل تفکیک نیست. بهتر هست هر حاشیه با یه خط و رنگ متمایز از بقیه جدا بشه. مثلا میشه حاشیه ها رو یکی در میان خاکستری روشن و تیره کرد.
user_image
مصطفی
۱۳۹۵/۰۶/۱۲ - ۲۳:۰۱:۱۹
لطف میکنید معنی این بیت بگید، به هر چیزی که آسیبی کنی، آن چیز جان گیردچنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی
user_image
nabavar
۱۳۹۵/۰۶/۱۳ - ۰۶:۵۳:۱۴
مصطفی جان مهناز و گمنام قبلاً به پرسش شما جواب داده اندحاشیه ها را بخوانپایدار باشی
user_image
ناقص
۱۳۹۵/۰۶/۱۵ - ۱۱:۴۸:۵۳
در تعجبم از کسانی که امیر بی گزند رو به این و آن نسبت می دن ، ما ایرانیها عادت کردیم بدون تخصص و با خوندن یک شعر از مولانا بخوایم بگیم منظور ایشون کی بوده ، لطفا همه اشعار مولانا رو بخونید زندگی نامه اشو بخونید ، مفهوم صوفی بدونید بعد قضاوت کنید. اسم این دیوان حضرت مولانا ، دیوان شمسه ، خیلی مونده تا درک کنید ،شمس کی بوده مولانا چی بوده ، لطفا به احترام اشعار ایشان با نادانی خود بیش از این حضرت را غمگین نسازید و خاموش باشید و از شعر و صدای زیبای چاووشی عزیز لذت ببرید. همین
user_image
امیر بی گزندی تو
۱۳۹۵/۰۶/۲۲ - ۱۴:۳۷:۲۶
سلامبه نظرمن منظور خواننده ازخوندن این شعر حضرت علی ع بوده و بطورکلی آهنگهای جدید محسن چاووشی گرایش به عرفان و تصوف دارهمثل آهنگ متصل توی همین آلبوم و...البته این ازجهاتی خوبه و از جهاتی هم باعث آسیب .
user_image
علیرضا
۱۳۹۵/۰۷/۰۳ - ۱۲:۵۶:۵۲
باسلام خدمت همه ی دوستانموردی که در مطالعه ی حاشیه ها به نظرم رسید این بود که دوستان بیشتر فرد مورد نظر مولانا رو از روی معانی ظاهری شعر میخواستند بشناسند البته من موضوع بحثم در مورد اینکه مولانا شعر رو برای چه کسی گفته نیست اما شعرای ما نوابغی هستند که برای مدح شخص یا حتی خدا برای اینکه معانی برای ما قابل فهم گردد از روایات فراوانی قیاس میگرند ولی دوستان همان قیاس ها را اصل میگرفتند و تصور میکردنند مثلا به خاطر یک مصراع این شعر در مدح علی یا خدا یا ‌... گفته شده.ای برادر قصه چون پیمانه است معنی اندر وی بسان دانه استدانه ی معنی بگیرد مرد عقلننگرد پیمانه را چون گشت نقلپس ما هم پیمانه ی قصه را ننگریم و اینکه مولانا میگوید عجب جسمی فکر نکنیم که در مورد معشوق زمینی سخن میگوید چون جسم متعلق به معشوق زمینی است.
user_image
بی نام
۱۳۹۵/۰۷/۱۴ - ۱۸:۵۸:۰۱
به نظر بنده حقیر اهنگی که اقای چاوشی خونده مستقیما به خداوند اشاره دارد.البته در قسمتهایی از متن شعر که داخل اهنگ هست مستقیما به خداوند اشاره ندارد و از افریده ای خداوند تعریف و تمجید میشود.مانند عجب سروی عجب ماهی عجب جسمی عجب عشقی که اشاره به عظمت خداوند در افرینش دارد و در قسمتهایی مانند تویی کامل من ناقص اشاره مستقیم به خدواند دارد.برداشت بنده اینگونه بود.در پناه خداوند یکتا.یا حق
user_image
اپیدرمی
۱۳۹۵/۰۷/۲۰ - ۱۴:۱۸:۲۳
تو تحلیل های بسیار معتبر اشعار مولاناامیر بی گزند رو پروردگار یکتا قلمداد کردند
user_image
نیما
۱۳۹۵/۰۸/۲۳ - ۱۲:۲۷:۳۸
عالیییییییییییییییییییییییییییییییی فقط همین
user_image
لیلون
۱۳۹۵/۰۸/۲۶ - ۱۷:۳۶:۵۱
ایکاش انقدر نظرات غیرکارشناسی نمیدادین واقعا
user_image
سید حسین
۱۳۹۵/۰۸/۲۸ - ۱۷:۰۹:۳۹
عزیزان شعر دوست لطفا به این توجه کنید که عرفا در عالم معنا سیر می کردند و عارفان شاعر نوای آن عالم رو ثبت می کردند لطفا دنبال فرد خاصی نباشید حتی خود مولانا هم نمی دانسته در وصف که می گویند در آن عالم!!
user_image
نوید
۱۳۹۵/۰۹/۲۰ - ۱۶:۴۳:۱۹
ز بی‌خشمی و بی‌کینی، به غفران خدا مانیبه نظرم این مصرع دلالت بر این داره که امیر بی گزند نمیتونه اشاره مستقیم به خداوند داشته باشه و شاید همون شمس رو باید منظور گرفت.
user_image
عماد
۱۳۹۵/۰۹/۲۳ - ۱۴:۰۱:۴۶
به هر چیزی که آسیبی کنی آن چیز جان گیرد. یعنی هر چیزی رو لمس کنی زنده میشهدر ادبیات فارسی آسیب به عنوان لمس هم ذکر شدهتماس . سایش . ببساوش . تلاقی : در آنجا خداوند، حال آن آب را میگرداند تا درّ میشود. پردگیان با جمال باید که آسیب آن درّ چون با گوش و بناگوش ایشان باشد قدر آن درّ بدانند و جمال خود را بقیمت کامله بفروشند. (کتاب المعارف )
user_image
صحرا
۱۳۹۵/۰۹/۲۸ - ۰۹:۱۹:۰۰
با مقایسه ی اشعار مولوی میتوان تا حدی به مخاطب اشعار رسید،به نظر من،مخاطب این شعر پیامبر اسلام هستند به این دلایل که میگوید عحب جسمی،عجب عقلی و به قول دکتر سروش در فلسفه ی ای سینا معراج پیامبر یک سفر عقلی بود که جسم را با خودش برد،وقتی میگوید عجب میر شکاری تو،از قول دکتر سروش مولانا در چندجا می گوید من شکار پیامبر شده ام،در آنجایی که می گوید منم افسل،تویی معلی،صفت بلندمرتبگی پیامبر را نه تنها در این مصرع بلکه در دیگر ابیاتش در وصف پیامبر نیز مطرح کرده،اشاره به کوه احد که رسول خدا فرمود کوه احد ما را دوست دارد و ما نیزآن را،گهی رنجور را پرسی انگور افشاری اشاره به سفر پیامبر به طائف و غلام(عداس) و انگوری که برای پیامبر آورد.(برای تفسیر اشعار مولانا نوشته های دکتر عبدالکریم سروش را بخوانید)اذان ابتدای آهنگ چاووشی اشاره به نغمه ای که پیامبر برای ما به ارمغان آورد،دارد
user_image
جلال
۱۳۹۵/۱۰/۱۲ - ۰۷:۰۰:۴۳
سلاماولا چرا به فقط به مخاطب توجه میکنید و زیبایی اشعار مولای جان رو فراموش کردیددوما مگر در عالم عرفان ، خدا و علی و شمس , با هم فرق میکنند؟؟همه یار است و نیست غیر از یارواحدی جلوه کرد و شد بسیار
user_image
حامد شکوری
۱۳۹۵/۱۰/۲۶ - ۰۹:۵۳:۰۱
سلام علیکم به نظر بنده اگر این شعر رو به هر کدام از چهارده معصوم(ع) نسبت بدهیم، حتمن رواست.
user_image
بهروز
۱۳۹۵/۱۲/۰۸ - ۰۷:۰۲:۴۴
سلام. در مورد اظهار نظر یکی از دوستان که مولانا سنی بوده و... بابد عرصث کنم. اولا مولانا در مثنوی نیز فصل جلبلی در مورد حصثرت علی ( ع) دارد. در ثانی از نظر هر چهار مذهب اهل تسنن حثصرت علی خلیفه چهارم است و تمام صفاتیرا که در اسناد معتبر ذکر شده در مورد ایشان قبول دارند. اهل سنت کرم الله وجهه را فقط برای مولا علی به کار می برند. یه این دلیل که حتی پیش از اسلام هم به بت سجده نکرده است... کتابی تحت عنوان اهل بیت پیامبر در شعر شاعران کرد چاپ کتاب فردا در بازار هست مطالعه کنید تا به میزان عشق و علاقه اهل سنت به امتم علی و اهل بیت پی ببرید.حال در شعر مقصود مولانا کیست زیاد مهم نیست مهم این است ما بدون آگاهی در مورد عقاید دیگران و آنچه نمی دانیم اظهار نطزر نکنیم. موفق باشید
user_image
بهداد
۱۳۹۵/۱۲/۱۶ - ۰۴:۰۴:۴۶
با سلام به دوستان عزیز.در مورد انتصاب این شعر به کدام شخص یا خدا گفته های زیادی مطرح شد.من از دید خودم میگم که این برای یک انسان بیان شده.با بعضی رد پاهایی که توش شعر گذاشته شده روایات درباره امام علی بیاد آورده میشه.مثلا اینجا: "عجب میر شکاری تو" یا "امیر بی‌گزندی تو" یا "ز بی‌خشمی و بی‌کینی، به غفران خدا مانی" یا "همه شاهان چو سرهنگان غلامند، و توسلطانی" ( داخل پرانتز، جالبه خود مولانا اینجا میگه اگه این معما حل نشده در ترجیع بعدی روشنترش میکنه! "بدین مفتاح کآوردم، گشاده گر نشد مخزن کلیدی دیگرش سازم، به ترجیعش کنم روشن) یا "تو خندان‌روتری یا من؟ کی باشم من؟ تو مولایی" یا "چو تو آیی، بنامیزد، دوی از پیش برخیزد" (در مورد تفسیرهای مختلف از قران و قران ناطق بودن) یا "سلام علیک ای دهقان، در آن انبان چها داری؟" یا "اگر کوه احد باشد، بپرد از سبکساری"چه شاهست آن، چه شاهست آن؟ که شادی سپاهست آن...سلام علیک بی‌پایان، بر آن کرسی جباری" .................البته خود مولانا در مورد شمس تبریزی در اشعار دیگرش داره که جلوه ای از ذات خداست.هر لحظه به شکلی بت عیار بر آمد... دل برد و نهان شد.... و ادامه شعر که میرسه به اینجا...تا عاقبت آن شکل عرب وار بر آمد...دارای جهان شد.پس شمس رو هم جلوه ای از امام علی و امام علی رو جلوه ای از خدا میدونسته.اینکه نگاه انا لحقی رو در شعرهاش بازتاب میده."آنانکه طلبکار خدایید خود آئید..بیرون ز شما نیست شمایید شمایید." پس همه اینها بر میگرده بوجود خدا.اونجا که میگه "عجب ماه بلندی تو، که گردون را بگردانی" عرفایی مثل حضرت مولانا به این اعتقاد داشتند که خود انسانها اگر صفات زشت و نفسانی رو در خودشون بکشند میتونند مثل حوای قند دنیا رو شیرین و شکرین کنند.دم استاد چاووشی هم گرم با این ترانه های بسیار زیبا و پر از طرب و دست افشانیشون که حس رقص سماع رو به ما منتقل میکنند.امیدوارم دیگر اشعار سماعی حضرت مولانا رو که کم هم نداره رو هم اجرا کنند طرب انگیز تر و دست افشاتر مثل خود مالانا.
user_image
بهداد
۱۳۹۵/۱۲/۱۷ - ۰۴:۴۸:۴۴
من توی کامنتم چندتایی اشتباه تایپی هست ولی خواننده متوجه میشه اونا اشتباه تایپیه و پوزش میخوام از کم دقتی و سریع نوشتنم.ولی خواستم بگم کسی این اشتباهات این اشعار رو ویرایش میکنه یا نه؟ چون دوستان دیگر هم برخی هاش رو اشاره کردند.بعنوان مرجع بهتره این غلط ها تصحیح بشه.چندتاییش رو که من دیدم توی این شعر.... جاهایی که "توی" نوشته شده اشتباهه."تویی" درسته.وزن و معنی شعر رو داغون کرده! مثلا اینجا "توی پای علم جانا، به لشکرگاه زیبایی" درستش اینه "تویی پای عَلَم جانا، به لشکرگاه زیبایی"یا چندجاش بجای "که" که معنی چه کسی میده "کی" نوشته شده که اشتباه و وزن شعر بهم خورده! مثلا اینجا "تو خندان‌روتری یا من؟ کی باشم من؟" که باشد باشد "که باشم من؟"یا جاهایی که "سلام علیک" اومدی وزن شعر بهم خورده فکر کنم به زان قدیمی همون که یکی از نظردهنده گفته "سلاما لِیک" باشه.بعضی جاهام جای ویرگولها اشتباهه که مکث نادرستی میده به شعر مثلا اینجا"همه شاهان چو سرهنگان غلامند، و توسلطانی" که ویرگول باید بعد از سرهنگان بیاد.توی این بیت هم دو تا غلط نگارشی هست."به ریحانهای" و "حنا"باید باشه..... "شکفتست این زمان گردون بریحانهای گوناگون...........زمین کف در حنی دارد، بدان شادی که می‌آیی"با سپاس
user_image
مجتبی
۱۳۹۶/۰۲/۰۴ - ۰۵:۲۲:۴۳
سلام. دوستان توجه اکید داشته باشید ، اصطلاحات عرفانی در مقام شعر ، تفسیر دارند و مفهوم کاملا مشخص ، اینکه با نگاه به یک واژه ، بار معناییه قریب به ذهن خودمون رو محمل تفسیر شعر بزرگان عرفان قرار بدیم ، با حق مطابقت نداره . برای شناخت شعر حضرت مولانا و تفسیر اشعار سایر بزرگان عرفان باید ابتدا به منابع موثق آشنایی با اصطلاحات عرفان اسلامی مراجعه ی دقیق و با وسواس داشته باشیم .انسان کامل از نظر عرفان اسلامی ، وجودیست فانی در محبوب ( خدای عزوجل سبحانه و تعالی) که بدون شناخت درست تمام جزئیات و جوانب نظر عرفای حقه ، قضاوت در مورد شعر عرفانی ، ممکن است انسان رهرو را به ناکجاآباد وهم و خیال و نعوذ بالله به شرک و کفر سوق دهد.التماس دعا ((((( شناخت مفاهیم واژه های عرفانی ))))))
user_image
ایمان
۱۳۹۶/۰۲/۰۵ - ۱۲:۰۴:۳۴
مطمئنا این اشعار گرانقدر مولانا در وصف شمس تبریزی نشسته شده که اصن توش شکی نیست ولی چون مولانا به گونه ای شعر میگه که میشه هزاران برداشت کرد از این اشعار و ابیات واسه همین من یواش یواش دارم به این فکر میکنم که خودش شمس تبریزی یک نماد برای یک انسان کامل هستش و چون تنها انسان کاملی که میتونه زمان زندگی مولانا زنده بوده باشه امام زمان عج هستن من اینطور فکر میکنم که شمس تبریزی یا واقعا خود امام زمان بودن یا اگه یه انسان دیگری باشند از یاران امام زمان بودند به هر طریق ایشون نماد امام زمان هستند
user_image
Rhaegar
۱۳۹۶/۰۲/۲۹ - ۱۵:۱۸:۵۵
اهمیت نمیدم که این شاعر بزرگ این را برای شمس گفته یا کس دیگر.برای من امیر بی گزند ابتدا خداست اگر هم عشق زمینی بود قطعا امیرالمومنین.مگر خواننده ای که یک آهنگ برای معشوقه خود میخواند شما بیاد معشوق او این آهنگ را گوش میدهید؟؟
user_image
مهرداد زمانی
۱۳۹۶/۰۳/۲۰ - ۰۲:۲۷:۰۱
اکثر نظرات را خواندم..هرکسی نظر شخصی خودش را بیشتر ارائه میکرد تا نظر شاعر...یکی پیامبر یکی خدا یکی علی یکی شمس...خب همگان میدانند که مولوی به خاطر وجود شمس مولوی شد و ارادتی که به ایشان داشت را به هیچ کس نداشت به خاطر هجر از ایشان بود که منقلب گشته و روی به این اشعار جاودانه آورده...بی شک شاعران و شعر شناسان غیر شمس دراین شعر کسی را نمیبینند حتی آنجایی که میگوید تویی کامل منم ناقص ...اگر منظور خدا بود که گفتن ندارد خدا باید کامل باشد تا خدا گردد..ولی منظور مولوی شمس بود که او را انسان کامل میدانست و تا جایی که میتواند جهان را هم بگرداند...
user_image
امیراحسان
۱۳۹۶/۰۳/۲۵ - ۰۳:۲۲:۳۱
با سلام و خسته نباشید، به نظر می رسه ترتیب مصراع ها توی بخش سوم شعر به هم ریخته، گاهی مصراعی نصف شده و بقیه اش آمده خط پایین.
user_image
فاطیما
۱۳۹۶/۰۴/۰۹ - ۰۳:۱۸:۵۶
حضرت مولانا در این شعر منظورش از امیر بی گزند ،شمس تبریزی است که دگرگونی عظیم در زندگی مولانا به پا کرد ،زمین کف در حنا دارد بدان شادی که میای،حضرت مولانا بی شک این شعر را برای پیر فرزانه شمس تبریزی سروده،
user_image
رضا
۱۳۹۶/۰۴/۱۶ - ۰۳:۴۴:۱۵
به هر چیزی که آسیبی کنی، آن چیز جان گیرد/چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی.آسیب یعنی برخورد و نه حتما به معنای آسیب رساندن، مثلا کسی که می خواهد شفا بدهد یا طبیب باید به مریض آسیبی برساند، یعنی به مریض دست بزند....مولانا میگه هر کسی که تو یه برخورد باهاش داشتی، حتا اگه در حال مرگ هم بود، عشق تو چنان پریشانی هاش رو و مشکلاتش رو ازش دور میکنه که انگار جان دوباره می گیرهمروح کن دل و جان را، دل تنگ پریشان راگلستان ساز زندان را، بر این ارواح زندانی
user_image
رامش
۱۳۹۶/۰۵/۱۱ - ۱۹:۳۹:۵۷
سلام بر همه عزیزان و البته تشکرمیخوام از منظری شاید متفاوت به موضوع نگاه کنم.شاعری شعری رو خلق میکنه مثل مولانااما کار تمام شد؟ نهخلق اتفاق افتاد اما به فراموشی سپرده شد.و کسی در قرنها بعد کاری میکنه که اون خلق شده، انگار دوباره خلق میشه.پس خلق کردن میتونه هر روزه و هر لحظه در هر فکر و نگاه و پرداخت نو اتفاق بیفته.محسن چاوشی دقیقا کاری کرد که این شعر مولانا دیده بشه.اینطور که من ریدم تقریبا همه بررسیها برمیگرده به بعد از اجرای کار چا شی.احسنت به ایشون.و اما در مورد نظر دوستان.فک میکنم شاید در بین تمام معلودان در طول تاریخ، یک وحدت وجود داشته باشه که ممکنه اصلا ربطی هم به معبودها نداشته باشه، موضوع برمیگر ه به روح پرستشگر انسان و حیوان و گیاه و ...اینکه همه کائمات در حال پرستش یکتا آفریدگار هستی، هستن.اما همه موجودات جز انسان یکتاپرست هستن و انسان متاسفانه به واسطه عقل و خصوصیاتی مثل منفعت طلبی و مصلحت اندیشی و ...دچار شرک و چندگانگی در پرستش میشه و خدایان بسباری رو در آشکار و نهان انتخاب میکنه اگرچه که ادعای خداپرستی کنه.در حقیقت خدا رو در جاها و صور مختلف فرض میکنه و هر بار با عقل یکی رو میپرسته و خودش رو دقیقا فریب میده که در حال پرستش خداونده و اتفاقا از آیات و روایات هم براش دلیل می یاره.میگم حتی از قرآن، چون ما با هر ذهنیتی که موضوع رو بررسی کنیم، نتیجه دلخواه خودمون رو خواهیم گرفت.مثل این شعر که هر کس با پیش فرضهای خودش بررسی کرده و استدلال آورده و همه به نظر درست می یاد.فکر میکنم همه خداپرستن تما یکتاپرست؟ نمیدونم..مرسی از همه دوستان
user_image
سین
۱۳۹۶/۰۷/۱۳ - ۰۶:۳۵:۴۸
برای دوستی کە اشارە بە ..کە گردون را بگردانی و شرک بودن اون رو اشارە کردن..گرداندن گردون..هم معنی چرخاندن فلک و سرنوشت باشە هم تغییردادن و دگرگون سرنوشت خود مولانا.شاید مولانا منظورش بە تغییر پیداکردن و دگرگون سدن روزگار خودش باشە نە اینکە یک انسان زمینی بخاد تمام هستی رو بگردونە
user_image
سیامک یوسفی
۱۳۹۶/۰۷/۲۲ - ۱۹:۵۷:۰۴
با عرض احترام:این شعر نه در وصف شمس است نه در وصف خدا و نه در وصف علی. این شعر در وصف عشق است. خود عشق نه چیز دیگر. عشق گردون را می گرداند و به هر چیز آسیب رساند آن چیز جان گیرد.زنده باشید.
user_image
رجبی
۱۳۹۶/۰۷/۲۷ - ۰۵:۰۵:۴۲
اولین کسی که بعلت انالحق گفتن به سر دار رفت حلاج بود . دکتر شریعتی در مقایسه حلاج وامام علی میفرماید . مرگ نه حلاج وار مرگی پاک در راهی پوک که علی وار یعنی در خدمت به خلق . ( در سخنرانی نیایش ) . دو بیت اول مصداق فرمایش حضرت زینب سلام الله علیها در جواب ابن زیاد است که فرمود به جزء زیبائی چیزی ندیدم . مخصوصآ آخر بیت دوم به زیر لب چه می خوانی شاید منظور آن سرو بلند یاقوتی عجب عقل عجب عشقی باشد که زیر لب بالای نیزه قرآن میخواند . ضمن اینکه آیات حضرت حق مظاهر حضرت حق است . لذا شعر میتواند در مورد تمام خوبیها برای حضرت مولوی و برای ما بوده باشد
user_image
حسین
۱۳۹۶/۰۸/۰۸ - ۰۰:۴۸:۴۰
با احترام به نظر دوستان :به نظر من فقط میتونه در وصف پیامبر باشهتویی کامل منم ناقص و معلی ، امیر جهانیان و ... فقط در حد پیامبر هست
user_image
حسین
۱۳۹۶/۰۸/۰۸ - ۰۱:۰۲:۵۱
و اینکه حضرت علی رو بالاتر از پیامبر بدونیم اشتباه بزرگی هستدر عظمت حضرت علی کسی شکی ندارد ولی از ازل تا ابد هیچ انسانی بالاتر از پیامبر زاده نشده و نخواهد شد عجب جسمی هم اشاره به بی سایه بودن پیامبر داره تنها انسانی که سایه نداشتن چون کامل بود بی نقص بود خالص بود عقل کل بود ؛ وقتی خدا در قرآنش بالاترین رو پیامبر میدونه دیگه حجت تمام هست با تشکر نظر شخصی بود
user_image
حسین
۱۳۹۶/۰۸/۰۸ - ۰۱:۱۳:۰۲
ضمن اینکه بعضی دوستان میفرمایند چون از دیوان شمس هست پس شعر در وصف شمس تبریزی استپس شعر بیست هزار آرزو محسن چاووشی که مربوط به همین دیوان شمس هست در یک بیت میفرماید قافله سالار ما فخر جهان مصطفی است لابد منظور از مصطفی شمس تبریزی بوده !!!
user_image
موسوی
۱۳۹۶/۱۱/۰۲ - ۱۹:۱۲:۲۲
درود بر دوستان.از سایت گهربار شما بی نهایت سپاسگزارم.من از باشندگان (شهروند)افغانستان هستم که الآن در ایران ام.کشور من جنگ و ویرانی بسیار دارد و حتی نمیتوانیم به موضوع شعر و ادب فکر کنیم.از برادران و خواهران ایرانی خواهش میکنم اجازه ندهید شاعران فراموش شوند و از حاشیه های بیهوده پرهیز کنید.با سپاس فراوان.
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۱۱/۰۳ - ۰۱:۳۶:۱۶
سلام بر شما چرا نمی توانید به شعر و ادب فکر کنید؟ ساحت فکر شما حریم خصوصی تان است و متعلق به خودتان است و کسی را یارای تهاجم بدان نیست مگر اینکه شخص خودتان به او این اجازه دهید.اگر بتوان به وسیله ای بنیان ستم را برکند آن وسیله همانا فرهنگ و ادب است. من شخصا
پاسخ بسیاری از کشمکش های درونی را در ادبیات یافته ام.برای ناآرامی سرزمین تان اندوهگین هستم. ولی تجربه جالبی نیز از sociology یا جامعه شناسی اقلیت دارم. باری چهار باشنده افغانستان را در کار سنگ کاری استخدام کردم. سنگ های عظیم کوهی یا به عبارتی سنگ لاشه! می خواهم بگویم چنان همبستگی، تقسیم کار عادلانه، نظم و دیسیپلین، ادب و حق شناسی و پشتکاری در این مردان دیدم که نظیرش را پیش از آن ندیده بودم. این از برکات در اقلیت بودن است. مردمی که دست روزگار آنها را در جامعه ای در اقلیت نهاده است، قدر مواهبی را می دانند که آنان که در اکثریت غرق نعمت هستند اصلا آن مواهب را نمی بینند. جزای آن که نگفتیم شکر روز وصالشب فراق نخفتیم لاجرم ز خیالتو در کنار فراتی ندانی این معنیبه راه بادیه دانند قدر آب زلالبصیرت می خواهد و بصیرت ارزان به دست نیاید.
user_image
موسوی
۱۳۹۶/۱۱/۰۳ - ۱۱:۲۸:۲۶
درود بر روفیای عزیزنوشته شما کاملا درست است.اما وقتی که در کشور من بی سوادی موج میزند و مردم از فقر نالان هستند کسی به تاریخ و ادب فکر نمیکند.من از اینکه اینقدر به مردم کشورم احترام قایل هستید بی نهایت سپاسگزارم.امروز رفتم از مدرسه برادر کوچکم را بیاورم.جلوتر از ما یک مادر که او هم میخواست پسرش را بیاورد بود.پسرش خیلی اذیت کرد و او به یک بچه که از همشهری های ما بود اشاره کرد و گفت اگه اذیت کنی میدم اون افغانی بخورت.روفیا جان کاش انسانها میدونستن که به نژاد ها و زبان ها و قومیت ها باید احترام بگذارند.روفیا جان من برای سمنگان هستم.از سمنگان چی میدونید؟؟؟؟
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۱۱/۰۷ - ۱۰:۴۸:۰۲
راست می گویید؟!مایه تاسف و شرمساریست سخن آن مادر! نادانی بس هولناک تر از بی سوادی و غربت است. من از سمنگان چیزی نمی دانم دوست گرامی. آن چهار مرد پرتلاش اهل بامیان بودند. گمانم همانجا که مجسمه عظیم بودا در آن تخریب شد.
user_image
علی
۱۳۹۶/۱۱/۰۷ - ۱۴:۰۰:۲۹
سلام،در کتاب دیوان شمس، نشر محمد(ص)، قسمت ترجیعات، این شعر ترجیع شماره 90 هست نه 30.
user_image
نازنین
۱۳۹۶/۱۱/۰۷ - ۱۶:۰۶:۵۶
جالبه که همه چقدر از کلمه "من" استفاده میکنند و اعتقادات شخص خودشون رو به مولانا نسبت میدن!چون "من" به حضرت علی ارادت دارم پس مولانا (که سنی بوده) همچین شعری رو برای حضرت علی گفته.چون "من" به نظرم واسه خدا جسم تصور کردن شرکه پس واسه خدا نگفته!واسه اینکه واقعا فهمید مولانا این شعر رو برای چه کسی گفته باید مولانا شناس بود و تازه بازم شاید نشه!هنر مولانا این بوده که شعری گفته که هرکس هرزمان میخونه یاد کسی که ستایشش میکنه می افته و واقعا همین مهمه.چرا به جای لذت بردن از شعر انقدر سعی میکنیدبفهمید مخاطب مولانا کی بوده؟!
user_image
برگ بی برگی
۱۳۹۶/۱۱/۲۸ - ۱۱:۱۶:۰۶
توجه وستی که مرقوم فرمودند میر شکار نمیتونه منصوب به حضرت حق باشه را به این فرموده حافظ شیرین سخن جلب میکنم : اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هواداری به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابروهمچنین اگر به داستان شیر گرگ و روباه مولانا خوب توجه کنید شیر در ابتدای داستان همان شیر جنگل توصیف گردیده به خصوصیات شیر ولی در انتهای داستان شیر همان ذات اقدس باریتعالی است و این تغییر در اشعار حضرت مولانا رایج است .
user_image
قربان محبوبی
۱۳۹۶/۱۲/۰۴ - ۱۱:۴۶:۵۶
مولانا در اینجا می فرماید:عجب ماه بلندی تو، که گردون را بگردانیهمچنین در غزل شماره 1265 می خوانیم:"آن مه که هست گردون گردان و بی قرارشوان جان که هست این جان وین عقل مستعارش"در هر دو مراد خدای یکتاست که صفاتش در مولا و شمس و قمر و ... تجلی می یابد.
user_image
مهراد فانی
۱۳۹۷/۰۲/۰۴ - ۰۵:۳۳:۴۴
@نازنینتو سنی بودن حضرت مولانا شکی نیست و البته علاقه اهل تسنن و به خصوص خود حضرت رو به امیرالمومنین علی کرم الله از یاد نبرید و همینگونه به اهل بیت، در هر صورت شعر برای امیرالمومنین علی (ع) نیست و برای الله هم نیست، این ترجیع بند بی شک در وصف شمس بوده، اگه کمی تفکر کنید، تمام اشعار دیوان شمس برای شمس گفته شده، البته نباید فراموش بشه در این اشعار نکات عرفانی بسیار زیادی وجود داره....
user_image
بیگانه
۱۳۹۷/۰۳/۲۴ - ۰۹:۲۸:۵۸
سلام و درود.این شعر بسیار زیبا و روان مولانا، در تمامی سایت ها از جمله گنجور، از نظر املایی بسیاااااار بسیاااار پرغلط است و نیاز به اصلاحات فراوان دارد. جای تأسف است که نمی توان به متن صحیح یک شعر، به هیچ وجه دسترسی داشت. هرجه گشتم، انگار که در تمام منابع، کپی پیست شده بود این شعر، و غلط ها، کاملا یکسان بودند. متن تصحیح شده ی این شعر را، می توانید در منبع ذیل بخوانید:پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
داود قهرمانلو
۱۳۹۷/۰۵/۱۸ - ۰۰:۵۵:۱۷
به نظر بنده منظور مولانا ، پادشاه زمان خودش بوده چون مولانا از آن پادشاهان پول دریافت میکرده.
user_image
عماد
۱۳۹۷/۰۸/۰۸ - ۰۲:۵۰:۳۶
چرا هیچکس نفهمیده که این شعر در غم دوری شمس و در تملق او گفته شده تا وی به نزد مولانا برگردد..مانند نازخری کسی که قهر کرده ... رقص سما هم در همین مدت دوری بخاطر ارامبخش بودن خلق شد از جانب مولوی... چرخ گردون هم بنظرم همین رقص سما بوده است
user_image
علیرضا کاظمی
۱۳۹۷/۰۸/۲۳ - ۰۰:۵۹:۴۷
سلام دوستانتاصورت و پیوند جهان بود علی بود تا نقش زمین بود وزمان بود علی بوداین بیت رو به مولوی نسبت میدن ولی من در اشعار مولوی ندیدم اینواگه بگین غزل شماره چند دیوان شمس هست ممنون میشم
user_image
مهدیه
۱۳۹۷/۰۹/۲۸ - ۰۷:۰۲:۳۳
با سلامتا جایی که تونستم نظرات رو خوندم در باب اینکه شعر برای چه کسی گفته شده تا حدود زیادی همه درست گفتن ولی کسی نمیتونه با اطمینان بگه حرف من درسته ولی واقعا خوندن نظرات همه خالی از لطف نیست و جالبه. به قول یکی از دوستان خود مولانا گفته که "هرکسی از ظن خود شد یار من" پس درواقع گمان هریک از ما میتونه درست باشه.من این شعر رو خوندم و از اونجا که به نظرم وقتی به عرفان واقعی میرسی جز وجود حق تعالی چیزی نمیبینی و از درخت و آب و خورشید و انسان و هرآنچه که باهاش رو به رو میشی جز یاد او در خاطرت نمیاد حس میکنم مخاطب خداست...حتی در قسمت هایی که به نظر میاد با یک جسم سر و کار داریمبه نظرم ی سری از ابیات هم اشاره مستقیم به آیات قرآن داره و صفات باری تعالی:مثلا در مورد "امیر بی گزند" منظور اینه تو کسی هستی که ستم نمیکنه و آسیبی نمیرسونه مطابق آیه 44 سوره یونس"خدا هرگز به مردم ستم نمی‌کند ولی مردم خود در حق خویش ستم می‌کنند."در مورد "که گردون را بگردانی" اشاره به ذات حق تعالی داره که آسمانها و زمین رو آفریده و اداره میکنه مطابق آیه 40 سوره یس"نه خورشید را قدرت است که به ماه رسد و نه شب را سزد که سبقت بر روز گیرد و هر یک در مدار معینی در این جو لایتناهی شناورند. " و آیات مشابهدر مورد "خبیر از جمله غایبها" مطابق آیه 38 سوره فاطر"خداوند از غیب آسمان ها و زمین آگاه است و آنچه را در درون دلهاست می داند"در مورد " امان اندر نوایی ها به تدبیر و دوادانی" اشاره به این داره که خدا در سختی ها پناه ماست و برای ما کفایت می کنه مطابق آیه 2 و 3 سوره طلاق"هر که تقوای الهی پیشه کند، خدا برای او راه برون رفتی از سختی ها و مشکلات قرار می دهد و ازجایی که گمان نمی برد روزی او را می رساند، و هر کس بر خداوند توکل کند او را کافیست، همانا خداوند کار او را به کمال می رساند، خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است."و در مورد"مروح کن دل و جان را دل تنگ پریشان را" اشاره داره به اینکه او کسی است که میتونه ما رو از پریشانی و غم نجات بده و قلبمون رو مطمئن کنه مطابق آیه" الابذکرالله تطمئن القلوب" یا آیه 113 سوره احقاف "آنان که گفتند: آفریننده ما خداست و بر این سخن پایدار و ثابت ماندند بر آنها هیچ ترس و بیمی و حزن و اندوهی نخواهد بود." و......
user_image
محمد
۱۳۹۸/۰۱/۱۱ - ۰۳:۴۳:۴۷
اقای نیکزاد درست فرمودند که صفانی هست که به انسان اشاره دارد ولی باید یاد اور شد که از نقاط ضعف زبان انسان است که قابلیت بیان بسیاری از چیزها را ندارد حتی خود مولانا می فرماید شما هر چقدر به خدا نزدیک شوید باز در شکلی از تجسم درگیرید انسان با این عقل و زبان قابلیت تجربه خداوند را ندارد و زبان قابلیت بیان تجربه های دینی را ندارد
user_image
نازنین
۱۳۹۸/۰۳/۰۳ - ۱۵:۴۵:۱۲
بنظر من برای خداوند سرودهخدارو از عشق مثل معشوق زمینی تصور کرده این ویژگیه اشعارش هست
user_image
mohammad ali tamaddon
۱۳۹۸/۰۴/۱۴ - ۰۷:۳۴:۴۹
فوق العاده بود .ادم با خوندن این شعر به درک و علاقه مولانا به شمس تبریزی رو پی میبره.
user_image
حاج همت
۱۳۹۸/۰۴/۱۸ - ۰۵:۴۵:۱۶
اگر فرضا هم برای شمس سروده باشه،عقل سلیم حکم می کنه که این رو به عنوان یه خطا از مولانا بپذیریم. این شعر تنها در وصف امیرالمومنین درست از آب در میاد. چه اونجایی که میگه که گردون را بگردانی و چه اونجایی که میگه عجب جسمی.چون تنها امام معصوم است که میتونه با اذن خدا کار های خدایی انجام بده و در عین حال دارای جسم باشه.
user_image
محمود
۱۳۹۸/۰۴/۳۰ - ۱۶:۱۸:۳۹
دوستان بنده زیاد اطلاعاتی ندارمفقط یک سوال داشتمداستان شمس تبریزی و مولانا چیه؟؟؟
user_image
پریسا
۱۳۹۸/۰۶/۱۴ - ۰۷:۵۰:۲۳
آسیب به معنی سایدن اینجا معنی میده که کاری با تکرار انجام شود .حالا شما به هر چیزی توجه کنی و با تکرار برخورد کنی این موصوع رشد میکند و جان میگیرد .گویی به قانون راز خواسته اشاره کنه .که شما به هر چیزی توجه کنی اون چیز رو دریافت میکنید و باعث بوجود آمدنش میشید
user_image
ویت نت
۱۳۹۸/۰۶/۳۱ - ۰۳:۰۱:۳۷
مروح کن دل و جان را، دل تنگ پریشان را- گلستان ساز زندان را، برین ارواح زندانیاین بیت شاهکاریه که منو چندین ساعت مجاب به شنیدن ترانه امیر بی گزند میکنه..ممنون از وبسایت گنجور که درسالهای اخیر در نشر ادبیات کهن فارسی تلاش های مستمری رو دارند.
user_image
مسعود ف
۱۳۹۸/۱۲/۱۴ - ۱۳:۰۴:۴۶
بیت چهارم مصرع دومامان اندر نوایب ها اصلاح فرمائید
user_image
فرهاد
۱۳۹۸/۱۲/۲۰ - ۰۶:۴۶:۱۷
سلام ، همه نظرات رو خوندم و لذت بردم ولی خیلی برام عجیبه که دوستان با این همه مطالعه و آگاهی که واقعا جای امیدواری داره ، فراموش کردن که انسان کامل عصر مولانا و ما کی هست ؟ قطعا این شعر برای انسان کامل گفته شده و بی شک انسان کامل عصر ما کسی هست که تمام عرفا در سیر و سلوک اجبارا بهش وصل میشن و ولایت عالم رو داره و اون حضرت مهدی عج هست نه هیچکس دیگه
user_image
سارا
۱۳۹۸/۱۲/۲۸ - ۱۷:۵۵:۳۸
هر کس برای خودش مفهوم خاصی از شعر میگیره! یکی میگه شمس یکی خدا یکی امام علی یکی امام مهدی!چند نفر که مولانا را مشرک و خطاکار خواندند و گفتند بیخود کرده برای شمس سروده این فقط وصف حال امام علی است!متاسفانه نه تنها مفهوم اصلی سانسور میشه مخاطب شعر هم حتما باید الهی و عرفانی باشه بلکه به شاعر هم توهین میشه!اگر خود مولانا زنده بشه و بگه مخاطبش شعرش چه کسی بوده حتما همین ها میگن بیخود کردی منظورت چیز دیگه ای بودهاین حد از افراط و هنرستیزی نفرت انگیزه
user_image
مسکین غریب
۱۳۹۹/۰۲/۳۱ - ۲۲:۱۵:۰۳
دوستان چرا فکر میکنید علی بن ابی طالب ع فقط برای ما شیعیان هست و مولای اهل سنت نیست و چون مولوی سنی حنفی بوده این شعر نمیتونه در مدح امیرالمومنین باشه باید بگم در نظر بزرگان هیچ شاعری در طول تاریخ مانند مولانا مقام ایشان را بالا نبرده اند و برخی آنرا کفر تلقی کرده اند در آن شعری که میگوید باز باش ای باب رحمت تا ابد بارگاه ماله کفوا احد این شعر نیز میتواند اشاره به امام باشد کما اینکه به شمس نیز میتواند باشد البته نمیتوان همه ابیات مولوی را در مدح شمس دانست شمس شعله ای بود که در نیستان مولوی افتاد نیستان از خود مولانا بود و او آتش عشق را میستاید نه صرفا شعله ای چون شمس
user_image
محمدمهدی حسنلو
۱۳۹۹/۰۳/۰۱ - ۰۲:۰۲:۴۴
سلام باتشکر از زحماتی که برای نشراشعار ایرانی میکشید ولی در تایپ این اشعار دقت بفرمایید ب تور مثال مصرع توخندان روتری یا من کی باشم نیست که باشم درسته که این اشتباه کوچک وزن شعررو بهم میریزه ممنون
user_image
زهرامظهری
۱۳۹۹/۰۳/۰۶ - ۰۵:۲۷:۲۳
این شعرقطعا راجبه امام علیه منم اول فک میکردم ممکنه واس کس دیگه باشه ولی بااین استنادا میگم قطعا امام علیه متن: عجب سروی، عجب ماهی، عجب یاقوت و مرجانی، عجب جسمی، عجب عقلی، عجب عشقی، عجب جانیشرح: درود خدا بر او علیه السلام که گویی هم «لفظ» و هم «معنای» اعجاب برای او منظور شده و «عجب»، درباره اش تمامی ندارد… یا مظهر العجائب (نادِ عَلیاً مَظهَرَ العَجائِب تَجِدهُ عَوَناً لَکَ فِی النَوّائِب)متن: عجب لطف بهاری تو / عجب میر شکاری توشرح: عجب از این همه جمع اضداد که هم لطف بهار را داری و هم شکار امیر را؛ مردی که نه زره اش پشت داشت و نه شمشیرش غلاف؛ شمشیرش در میان نیزه ها، باد بود در میان برگان خزان و زانوان سترگش کُنده بود در میان گلستان ایتام.متن: در آن غمزه چه داری تو؟ / به زیر لب چه می‌خوانی؟شرح: مولا جان! با ما چه کرده ای؟ با چشم و ابرو و اشارات و اوراد و کلامت و همه چیز و همه چیزت ما را عاشق خودت کرده ای.متن: عجب حلوای قندی تو، امیر بی‌گزندی تو/ عجب ماه بلندی تو، که گردون را بگردانی…شرح: مولاجان! تو چقدر شیرینی (اسماءکم احلی من العسل) و چه عجب که امیری اما گزندی و ظلم و بدی از تو به هیچ کس حتی آن مورچه نمی رسد گرچه عالم و عالم را به تو علیک السلام بدهند. تو ماهی، تو نوری، تو علی و عالی هستی مردی از جنس آسمان که گردش نظام هستی در کف با کفایت توست (إِرَادَةُ الرَّبِّ فِی مَقَادِیرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَیْکُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُیُوتِکُم) متن: به هر چیزی که آسیبی کنی، آن چیز جان گیرد / چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانیشرح: نور و عشق تو پرش هر چیز و هر کسی را بگیرد (آسیبی کنی ظاهرا یعنی عنایتی بکنی چون آسیب زدنی است اما اینجا گفته آسیبی کنی یعنی اصابت کنی و ایصال و وصلی اتفاق بیفتد به عبارت دیگر توجهی بکنی) آن چیز حیات و زندگی می یابد بگونه ای که یک دل نه صد دل عاشق و پریشان و شیدا و دل باخته تو می شود.متن: مروّح کن دل و جان را، دل تنگ پریشان را / گلستان ساز زندان را، برین ارواح زندانیشرح: مولا جان! ما دلتنگ و پریشان توئیم و بدون تو جسم بی روح هستیم بیا و با عنایی به ما روح و جان ببخش.ای مولا و آقای ما! با ولایت و عشق و عنایاتت زندان دنیا را بر ما گلستان کن (اشاره دارد به الدنیا سجن المؤمن) متن: تویی کامل منم ناقص، تویی خالص منم مخلص / توی سور و منم راقص، من اسفل تو معلاییشرح: در این بیت از سبک خود مولا در زیارت حضرت امیر در مسجد کوفه استفاده کرده «انت الحی و انا المیت و …»تو در نشان دادن اوصاف و اسماء الهی انسان کاملی (و علّم آدم الاسماء کلها) و من انسان ناقص، پس لازم است که تو را ستایش و نیایش بکنم تا بلکه در پرتو عنایات حضرتت رشد کنم.«سور»؛ تو غذای جانی، تو شادی و طراوت زندگی هستی و من از سرمستی عشق و ولایت تو علیک السلام به رقص و شادی و سیر و سلوک درآمده ام.تو از همه زشتی ها و رجس ها خالص و پاکیزه هستی (انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا) و من مخلص شما هستم (ان شاء الله
user_image
جاوید
۱۳۹۹/۰۳/۱۵ - ۱۰:۳۴:۱۸
ادم خنده اش میگیره میبینه بعضی ها نوشتن منظور از امیر بی گزند علی بن ابی طالب بوده
user_image
عرفان
۱۳۹۹/۰۳/۲۲ - ۱۸:۱۲:۱۷
به نام خداامان اندر نوایبها به تدبیر و دوا دانینوایبها نه نواییها
user_image
محمود
۱۳۹۹/۰۳/۲۸ - ۱۴:۰۸:۳۱
باسلام. از شواهد زیادی در خود متن شعر واضح است که مولانا این شعر را در وصف امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام سروده است. سپاسگزارم
user_image
هادی
۱۳۹۹/۰۵/۲۹ - ۱۷:۱۲:۴۵
عجب از نامحرمان! زیبایی شعر و شرح زیبایی احوالات رو رها کردن و این اشعار شیوا را به این و ان نسبت دادن چه سود نه کسی با این نظرها نظرش عوض میشه نه قدر و قیمت این شعر کم میشه! شمس و مولانا که در وصف نمیگنجند در زمان خودشونم آماج تهمت و افترا بودن و غریب تر از این دو عزیز در تاریخ نداریم. چه شمس بزگوار که از کودکی در کاروانسرا ها و بیابان‌های گوناگون بود و چه مولانا که از کودکی در حال سفر کردن وغربت بود. این شعر خودش جواب ابله هایی رو که اون زمان و این زمان اون ها رو متوجه نمیشدند داده. چون درک و فهم دریافتن اشعار و حرکات این دو بزرگوار برای دیگران سخت بود مردم خیالپرست گفتند که شمس حلوایی به مولانا خورانده که او را از راه بیراه کرده! حضرت مولانا هم داره جوابشونو جوابتونو میده... که عجب حلوای قندی تو امیر بی گزندی تو
user_image
عارف
۱۳۹۹/۰۹/۰۵ - ۰۶:۳۱:۲۸
بین متن های دوستان خوندم که نوشته بودن چون حضرت مولانا سنی هست پس حتما شعر برای امیرالمومنین نیست در جواب ایشون بگویم که ما اهل سنت ام عاشق امام علی (ع)هستیم
user_image
محمد
۱۳۹۹/۱۰/۲۵ - ۱۰:۲۳:۱۴
خوشم میاد هر کی که سواد خوندن نوشتن داره میاد در مورد هر چیزی که یه نخود اطلاعات داره نظر میده.آخرش هم میگه این نظر منه.بابا بی خیال. اگه واقعا توی یه چیزی استاد نیستید، سعی نکنید دیگران رو از دریای بیکران اطلاعات و دانایی تون سیراب کنید!!!به این فکر کنید که دیگران هم مثل شما پروفسورن!!!موفق باشیم
user_image
امیرحسین
۱۳۹۹/۱۱/۱۸ - ۱۶:۴۰:۱۸
سلامباتوجه به مطالعه کمی که درمورد مولوی و اثارش داشتم خواستم اظهار نظر کنم بلکه بعضی از اساتید درموردش نظر بدن.اول اینکه علاقه مولوی به شمس از این جهت بوده که مولوی یک دبیر مسائل دینی بوده و بعد از اشناییش با شمس به معرفت او نسبت به خدا پی میبره و درنتیجه به درونیات شمس که شامل تفکراتش بوده علاقه مند میشه.حالا علاقه مولوی به شمس صرفا از این جهت بوده که تونسته وجه ای از خدارو تو رفتارهای شمس ببینه پس میتوان به طور کلی نتیجه گرفت مولوی در اصل معشوقش حق تعالی بوده که چون شمس مرادش بوده و به کمک اون مسیر معرفت خدارو طی کرده ارادتمند ایشون بوده.در کل ما بخواهیم حساب کنیم مقصود مولوی همیشه خداست حالا این که در این شعر مقصودش کی بوده فاقد اهمیت چون در هر حالت میخواد اون علاقه مندیش به خدارو ابراز کنه و اگه واقعا هم منظورش غیر خدا بوده به خاطر اینه که به واسطه گری این افراد به خدا رسیده حالا چه شمس باشه چه امیرالمومنین.
user_image
انسان
۱۳۹۹/۱۲/۰۶ - ۱۷:۵۲:۳۰
سلام به همه من دیدم خیلی ها در حال بحث هستند که این شعر برای چه شخصیتی سروده شده البته من از همه شما عزیزان خیلی کوچکترم که بخواهم برای شما بزرگواران اظهار فیض و تفسیر کنم و فقط نظر خودم را میگویمبه نظرم کار اشتباهی است بر سر اینکه مقصود این شعر کیست جنجال به پا کنیم اینکه مقصود مولانا چه بوده که مجهول است و روز حساب معلوم میشود ولی هر کسی میتواند از این شعر برداشت خودش را داشته باشد و امیر بی گزند خودش را داشته باشد به نظرم این برای بسیاری از شعر های دیگه هم برقرار هست ولی نه همه شعر ها
user_image
کیا
۱۴۰۰/۰۱/۱۱ - ۰۷:۱۲:۵۰
سلاممخاطب مولانا در اکثر غریب به اتفاق اشعارش یا خداست یا شمس و مولانا همه دیوان و مثنوی و بقیه اثارش در جهت شناخت خدا و شناخت انسان هستش.تعبیر امیر بی گزند و استاد حلوایی از زیباترین تعابیری بود که در این شعر دیدم.بسیار عمیق و لطیف...
user_image
کیا
۱۴۰۰/۰۱/۱۱ - ۰۷:۱۳:۳۲
غریب * قریب اشتباه نوشتم
user_image
کیا
۱۴۰۰/۰۱/۱۱ - ۰۷:۱۷:۰۲
آنقدر زیباست که آدم به وجد میاد:برآور بر دلم شادی ، الا استاد حلوایی..
user_image
محمد کریمی دهکردی
۱۴۰۰/۰۲/۰۸ - ۱۶:۵۱:۳۵
هر چند که بر اساس برخی سند های تاریخی مولوی اهل سنت بوده ولی مانند خیلی از ایرانی ها ارادت ویژه ای به امیر مومنان داشته چه این که در شعری دیگر نیز می فرماید : "شیر خدا و رستم دستانم آرزوست" ، البته نمی دانم که آیا این شعر در وصف امام علی علیه السلام هست یا خیر ولی بنده با خواندن آن به یاد ایشان افتادم ...
user_image
ملیکا رضایی
۱۴۰۰/۰۵/۰۶ - ۱۴:۰۵:۲۲
با سلام نسبت به تمامی دوستان عزیز در مورد این بحث که این شعر رامولانابرای چه کسی سروده است؛ خب عده ای گفتند ،خدا ،عده ای شمس تبریزی ،عده ای حضرت علی (ع)،کسی گفت حضرت محمد،کسی پادشاه عهد مولانا را گفت  در این که واقعا برای چه کسی سروده شده نمیشه بحث کرد ،حتی خود من هم اگر مثلا بگم برای شمس سروده شده مثلا، باز هم اشتباه میکنم حتما ،چون شعر یک شاعر یا از عشق هست یا از عرفان یا از مدح و ستایش خدا یا در توصیف طبیعت یا اندرزگونه هست یا حماسی هست یا ...یا ...یا .... و هزاران یا های دیگر ،... . اما باز هم نمیتوان به درستی دانست که به چه کسی سروده شده  به خداوند که سروده نشده ؛به پادشاه زمان مولانا هم نه . به نظر من به پیامبر هم سروده نشده  به حضرت علی هم همین طور  ولی به شمس به نظرم سروده شده  ؛به خاطر اینکه شمس در او نوری را روشن کرد و او را از عشق به عشق رساند ... .اینکه بگوییم این غزل چون از دیوان شمس هست برای شمس سروده شده کمی اشتباه هست ؛چون در دیوان شمس از عشق به شمس گفته شده از عشق به خدا ، از عرفان و...و از خیلی های دیگر که همه از عشق شمس و از عشق خدا سرچشمه گرفته . در نظر من مولانا شمس را فقط شمس ندید؛او شمس را چون پیامبری یافت که او را شیفته ومدهوش و حیران و عاشق و سپس به خدا رساند ...مولانا پیش از شمس غرق در نور بود و به خدا رسیده بود اما در رسیدن خود یقین نداشت ولی با شمس بود که این راه را با پاهای خود و با یقین دانستن راهی که در پیش گرفته یقین را یقین دانست .در رسیدن به خدا هیچ یقینی اما نیست تو رسیده ای ولی هنوز ابتدایی تو رسیده ای ولی هنوز پله ای مانده و پله ای رفته ای ... کسی که در راه عشق و در هر نوعی از عشق قدم گزارده ،حتی اگر هم به پایان برسد ،باز گمان میکند نرسیده است  پایان هنوز سراب است برای هر عاشق ... پایان گنگ است ... و مولانا شمس را اله ای و پرنده ای دید که زود آمد و زود پر زد و دیگر گم گشت ... این بینش مولانا به شمس بود که باعث شد در وصف او اینگونه شعری بسراید ... . امید که لایق شمسی باشیم که ما را در راه خدا یاری دهد 
user_image
علی
۱۴۰۰/۰۸/۱۹ - ۱۰:۲۱:۳۷
یه تشکر ویژه از هنرمندانی مثل چاووشی و شجریان و.....قطعا ادبیات و مابقی زمینه های هنری گذشته ایران به میزانی غنی است که میتوان هزاران قطعه هنری دیگر مثل این قطعه را از ان استخراج کرد.تشکر از همه هنرمندانی که پایی در ره بزرگان این سرزمین می گذارند و درتلاش اند ایران و ایرانی رو به اصل خودشون  برگردونن،علی رغم خیلی های دیگر از هنرمندان که بدنبال فستیوال و جایزه و غرب و شرق و پول و....هستند چه بهتر که ترانه سرای اهنگ شما بزرگانی مثل حافظ،خیام،فردوسی،مولانا و....باشد.ای کاش بشود از عزیزانی که سعی میکنن به هرشکلی غنایی از این کشور  رو در هر زمینه ای نشانه میروند و انرا زینت میدهند تقدیر بعمل اورد به هرشکلی که ممکن است.واقعا تشکر از آقای چاووشی که با هنرمندی خودشون جوون و سوق میدن به مسیر حق نه مسیر تتلوها نه سراب ها نه انچه لذت های انی بهمرا دارد نه آنچه فساد می اورد مال دشمن است و از شیطان می روید در آخر هم باید گفت تک تک کلمات این شعر به سبحان الله برمیگردد.خدا همه چیز است هر وجودی اوست هر هستی و هر نیستی.(به هرجا بنگرم کوه و درودشت نشان از قامت رعنا تو بینم)
user_image
نیما محمدزاده اصل
۱۴۰۱/۰۶/۰۶ - ۰۸:۳۸:۵۷
بیشتر کامنت ها رو خوندم و بسیار متعجب شدم از نظرهای دوستان این شعر مولانا نه در وصف امام علی هست نه در وصف خدا و نه در وصف شمس تبریزی این شعر در وصف منصور حلاج سروده شده عجب یاقوت و مرجانی اشاره به زبان وبریده شده و چشمان درآورده شده او دارد. عجب جسمی جسم تکه تکه شده او. به زیر لب چه میخوانی؟ حق حق انالحق
user_image
Mahtab t
۱۴۰۱/۱۰/۱۶ - ۱۷:۵۸:۳۳
با سلام و احترام ب همه عزیزان... من اگه بخوام دیدگاه خودمو بگم با احترام ب نظرات و مصادیقی ک شما ذکر کردید (مخاطب این شعر حتی الامکان پروردگار و یا جناب شمس تبریزی نیست ..بلکه عظمت حضرت حق هم در  این نیست که ب یک شعر ختم شه، بگیم اگه جز خداوند شخص دیگری مد نظر جناب مولاناست پس ناممکن! خیر هر چقدر هم ک به شمس تبریزی ارادت داشته باشه این توصیفات برای اون بزرگوار نبوده، در واقع در مورد مخاطب این شعر ((ک حضرت علی هستند)) البته فارغ از بحث مذهب مصداق این همه صفت های خوب و وصف نشدنی مولاست اگه کمی مطالعه داشته باشیم میدونیم ک امیر المومنین مقصود شاعر گرامی هستش ک خداوند ایشون رو دلیل وجود عالم ب نوعی میدونن و پیامبر ایشون رو حق روی زمین خطاب میکنن و خود آقای  محسن چاووشی هم در پست اینستاگرامشون در شب های ماه رمضان این شعر رو کپشن قرار دادن برای حضرت  شواهد این رو میگه.. شاید هم اون موقع مد نظر مولانا ب طور صریح حضرت نباشن و تعبیر دور قرار گرفته باشند اما در هر صورت این خصوصیات تنها در شان و مقام حضرت علی  سروده شده ک بی ربط ب امام عصر هم نیست البته در باب آهنگ آقای چاووشی ||این توضیحات فارغ از آیین و مسلک و مذهب یا متعصب بودنه در واقع واقعیت امره جز این هم ب ذهنم راه پیدا نمیکنه البته اگه ب اون شناخت از امیر المومنین هر چند ساده رسیده باشیم میدونیم در وصف مولا این تعابیر ناچیزه    
user_image
H Gh
۱۴۰۱/۱۱/۰۳ - ۰۹:۵۸:۳۸
درود در انگاره شیعیان تندرو به ویژه برخی روحانی نماها مولانا سنی مذهب بوده و با این اندیشه مخاطب این سروده علی نیست در دوره دبیرستان آموزگار ادبیاتی داشتیم که می گفت برای عارفان بزرگ مذهب تنها و تنها عشق است و بس
user_image
Mh Gh
۱۴۰۲/۰۶/۱۰ - ۰۶:۰۳:۵۶
این دو نفر کلی زور زدن که بگن عاشق شید .عشق بی منظور . آن موقع ندای خدا را همیشه در سینه هاتون خواهید داشت . خدا خود عشق است . بخاطر اینکه هیچ وقت منطق خدا تو کت خیلی ها نمیره . تنها فرق آدمها با بقیه موجودات تجربه عشق هست . هر کسی خودش یک دنیاست و نیاز به کسی ندارد
user_image
سفید
۱۴۰۲/۰۶/۲۴ - ۲۲:۴۴:۲۷
  این شعر شراب ناب است...  
user_image
سهیلا ن
۱۴۰۲/۰۶/۳۰ - ۰۲:۳۸:۲۷
وقتی مهر کسی در قلب بیفتد، هر شعر و ترانه ای انسان را یاد او می اندازد. من با اولین بار شنیدن این شعر، حضرت حق تبارک تعالی به نظرم آمد و بس. هرچند صفات انسانی هم در این شعر وجود دارد. مگر در اشعار حافظ و دیگر بزرگان شعر و عرفان کم دیده ایم که تجربه ای عرفانی با صفاتی مادی و ملموس به وصف درآمده است. اما اینکه مولانا برای شمس گفته یا خدا نمی دانم و به ذهن و قلب شاعر دسترسی ندارم. اما می توان از طریق علوم جدید زبانشناسی و تفسیر و مطالعه شعر به منظور شاعر نزدیک تر شد که باز هم به قطع نمی توان نظر داد. برای من مخاطب اهمیتی ندارد مقصود شاعر. من خود هرچه برمی‌دارم از این شعر آن اهمیت دارد و بس.
user_image
فرزانه فرزانه
۱۴۰۲/۰۸/۰۸ - ۰۱:۱۱:۱۳
این شعر در وصف خداوند متعال است و اگر کسی آشنایی با عرفا داشته باشه متوجه میشه که دیدگاه عارف به خدواند دیدگاه عاشق به معشوق است و در خیال برای معشوق که همان خداوند است صفات انسانی هم قائل میشه  آقای چاوشی هم به درستی مخاطب این شعر را درک کردند و اول این ترانه الله اکبر را آورند 
user_image
Said Abdullah Shirzadi
۱۴۰۲/۰۹/۱۷ - ۱۵:۴۸:۰۱
گذشته از ارادت عزیزان به اهل بیت که عمل حسن است اما محدودیت هایی هم دارد، نخست قرار ندادن اهل بیت مقدمتر از رسول الله(ص)، و در ضمن باید گفت مولانا حنفی و از اهل تسنن بوده و اهل تسنن جز شخص رسول الله توجه خاص به دیگر افراد نمیکنن، چون جز رسول الله دیگران همه مشمول خطا هستند.  و دیگر اینکه مولانا وقتی مدح کرده بسیار واضح مدح کرده مثلا حضرت عمر رض را بسیار واضح مدح کرده اسمش رو دقیقا گفته.  منظور این شهر خدا است و اگر کس دیگری می‌بود واضح بیان می‌کرد. یه اشخاص نچسپید و با خدای خوب خود نزدیک شوید. دیگران همه کرده اند.  قرآن ولی هست. 
user_image
ali asadi kian
۱۴۰۳/۰۳/۰۲ - ۱۶:۱۶:۵۸
کسی که حتی به درجه کمی از وحدت رسیده میتونه اینو درک کنه اون چیزی که مد نظر شاعره،شخصیت یه نفر نیست. بلکه جان و ذاته ک در همه کس یکسانه. فقط افراد شناخت های یکسانی ازش ندارن. کسی مثل حضرت علی ع ک اراده خود را ب شدت تسلیم اون ذات ناب کرده، در واقع ذره ای از اون ذاته ک در این دنیا متجلی شده.پس منظور جناب مولانا ب نظر من عمیق تر از صورت ظاهره
user_image
دانش‌آموز
۱۴۰۳/۰۶/۲۶ - ۰۶:۱۸:۵۳
مطمئن نیستم شاید بقیه دوستان قبلا به این نکته اشاره کرده باشند ولی این چیزیه که به نظر بنده اومده:   وقتی ایشون می‌فرمایند «تویی سور و منم راقص» در واقع انگار مخاطب رو «کل» میدونند و خودشون رو جزئی از اون کل که به وسیله اش معنا یافته. رابطه ی خودش با مخاطب رو مثل یک رقصنده در یک مهمانی می‌دونه. با توجه به اندیشه های «وحدت وجودی» که در بین عارفان فراوان بوده میشه حدس زد که مخاطب ایشون خدا باشه. به نوعی که خودشون، به عنوان یک انسان، جزئی از اون کل دونسته میشن که از برکتش موجودیت یافته، درست مثل رقصِ رقصنده ای که از وجود مهمانی معنا یافته و خودش هم جزی از مهمانیه.   به نظرم خطاب به خداوند باشه.