
ملا احمد نراقی
شمارهٔ ۱۰
۱
ای دل اگر این یار دمی یار تو باشد
شاهنشهی هردو جهان عار تو باشد
۲
یکدل نشنیدیم که مفتون تو نبود
یک سینه ندیدیم که بی خار تو باشد
۳
روزی بشمارد گرت از خیل غلامان
صد یوسف آزاد خریدار تو باشد
۴
من خاک ره آنکه ره کوی تو پوید
من کشته آن دل که گرفتار تو باشد
۵
هرگز به کسی رشک نبردم بجز آنکس
کو را نظری گاه به رخسار تو باشد
۶
عزم سفر کوی بتان کرده ای ای دل
رو رو که خدا یار و نگهدار تو باشد
۷
گم شد ز بر من دل و آن است گمانم
کاندر شکن طرّه طرار تو باشد
۸
درمان چه کنی درد صفایی بگذارش
تا زنده بود خسته و بیمار تو باشد
نظرات