ملا احمد نراقی

ملا احمد نراقی

شمارهٔ ۲۴

۱

ای بر کفت تیغ جفا از قتل ما پروا مکن

بگذشته ایم از خون خویش اندیشه از فردا مکن

۲

آسوده در مهد لحد خوابیده اند این مردگان

بگذارشان در خواب خوش آن لعل را گویا مکن

۳

نه جان نه سر، نه دین، نه دل ماند از برای عاشقان

رحمی کن و یک بوسه را دیگر بها بالا مکن

۴

افسرده دلهای فغان جز از دل من برمخیز

فرسوده ی غم سینه ها جز سینه ی من جا مکن

۵

ریزند اگر در دامنت نقد دو کون و در عوض

خواهند کالای غمش زینهار کاین سودا مکن

۶

ای چشم تر مردم مرا خوانند امام کشوری

از عشق من کس را خبر نبود مرا رسوا مکن

۷

مال یتیم و رشوه را بخشیدم ای قاضی به تو

من ماندم و یک جرعه می با من در آن غوغا مکن

۸

دریای عشق است و جفا در آن «صفایی» ناخدا

کشتی بران، اندیشه‌ای از موج این دریا مکن

تصاویر و صوت

نظرات