
ملا احمد نراقی
شمارهٔ ۳۲
۱
ای کوکب امید شبی کاش برآیی
ای شام الم کاش که روزی به سرآیی
۲
گفتی که شب مرگ بیایم به بر تو
امشب شب مرگ است گر امروز بیایی
۳
چون گوش به فریاد من آن ماه ندارد
ای آه چرا بیهده از سینه برآیی
۴
آتش فکنی یکسره در خرمن هستی
روزی ز پس پرده اگر رخ بنمایی
۵
پر عنبرسارا کنی این حقه ی گردون
گر یک گره از طره ی مشکین بگشایی
۶
بگرفته دل ما بر ما خوی بد ما
ای کاش به یک عشوه دل ما بربایی
۷
جستم دل خود را و نشان پیش تو دادند
اما چه ثمر چونکه ندانم تو کجایی
۸
عکس رخ او را به نظر گیر «صفایی»
تا زنگ غم از آینه ی دل بزدایی
نظرات