ملا احمد نراقی

ملا احمد نراقی

بخش ۱۹۰ - جواب دادن بازرگان پادشاه را

۱

گفت دارم طالعی ای ارسلان

نه ز خود بل از خداوند جهان

۲

گه زنم گر دست بر خاک اینچنین

دست من گوهر برآرد از زمین

۳

دست برد و مشت خاکی بر گرفت

از پی تمثیل نز بهر شگفت

۴

کف گشود انگشتر شه شد عیان

همچو خورشید از میان آسمان

۵

شه ز جا جست و گرفت انگشتری

گفت خرمای تورا من مشتری

۶

پس بهر دینار دادش منفعت

پنج دینار دگر از مرحمت

۷

گفت تاجرزاده با آن آشنا

طالع من همچنین است از وفا

۸

از وقوف و کاردانی خود مپرس

زر به سوی خانه آرم ترس ترس

تصاویر و صوت

نظرات